کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

روح اله باصری
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
رشته زبان و ادب فارسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

نویسندگان

جلسه سوم درس سیر آراء و عقائد اسلامی

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۴:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

مبارکتر شب و خرمترین روز

به استقبالم آمد بخت پیروز

دهلزن گو دو نوبت زن بشارت

که دوشم قدر بود امروز نوروز

"غزل شماره 314 سعدی"

مجدد سال جدید را خدمت شما فرهیختگان و دانشوران عزیز تبریک عرض می کنم،از خدای متعال عاجزانه می خواهیم که این سال و سالهای دیگر را سرشار از حکمت و معرفت و خیر و برکت برای همه بندگانش قرار دهد...

در فرهنگ ملی و در فرهنگ دینی،نو شدن و عید کردن،جایگاه بسیار حکیمانه ای دارد،عید،یک پدیده ای است که هم مربوط به بیرون می شود و هم به درون انسانها،وقتی سخن از نو شدن به میان می آید،تجربه باطنی و شهودی هر کسی نشان می دهد که این نو شدن،اگر از درون انسان و باطن انسان و اعماق وجود انسان اتفاق بیفتد،برای او لذت دارد،برای او آرامش آور است،خداوند خودش بعنوان خالق نو شدن ها از این صفت در قرآن برای خودش یاد کرده است: بدیع السموات والارض،نو کننده آسمانها و زمین،وقتی اراده الهی بر نو شدن تعلق می گیرد،در این نو شدن ها یک پیام ها و حکمت هایی وجود دارد،متناسب با این نو کردن خالق،مخلوق بطور نسبی نیز باید در نو شدن خود تلاش کند،کوشش کند،برنامه ریزی کند،کسانیکه صید لطف و نو شدن لطف الهی شده اند،هرگز نگاهشان به هستی و زندگی کهنگی ندارد،یاس و نا امیدی ندارد،عارفان بعنوان بهره مند شدگان نو شدن باطنی و نو شدن رحمانی،بر این باورند که،انسان وقتی به جایگاه و درجه خود قربانی کردن در برابر عظمت الهی برسد،نو شدن را تجربه کرده است و اینکه در اوج تلخ کامی ها و شکست ها امید خود،آرامش خود،شادی خود را از دست ندهد،به مرحله نو شدن و عید کردن درونی رسیده است.

این دو پیامی که در مکتب اهل دل و شوریدگان معرفت الهی،عارفان شهودی،به چشم می خورد بیانگر یک حقیقت بسیار ارزشمندی است،تحت عنوان عید واقعی و نو شدن و اینکه عید و نو شدن باید حرکتی جهت یافتن هویت فردی و هویت جمعی باشد،تا انسان هویت فردی خود را به سمت شادی سوق ندهد،هویت جمعی نیز به سمت شادی و پاکی و نو کردن حرکت نمی کند،بنابراین عید کردن،یک مرتبه از مراحل تهذیب نفس و سلوک و هویت خود را یافتن و آسیب شناسی کردن و تغییر دادن است،پس هر لحظه ای و هر درنگی که انسان را به این سمت حرکت دهد،همان لحظه برای او عید واقعی است.

گر دولت وصالت خواهد دری گشودن

سرها بدین تخیل بر آستان توان زد

زمانی می شود به قرب الهی نزدیک شد،ورود به آستان عظمت الهی پیدا کرد،که انسان دنبال نو شدن درون باشد،معنای مقلب القلوب،محول الحول،مدبر الیل و النهار،این است:

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

در اصل،عید شدن برای این حرکت است،نو شدن برای اینست که انسان بتواند،با عزت،سر به درگاه رفیع الهی بلند کند،در زمینه عبودیت و بندگی،اهل نظر،دو عالم در یک نظر ببازند،عید واقعی و شادی واقعی و نوروز واقعی زمانی است که،انسان بتواند خود را آماده قربانی شدن در برابر خداوند کند و با یک اراده،دنیا و آخرت را کنار بگذارد و فقط دل به عنایت الهی ببندد،از این جهت آدمیان،بر اساس ویژگی هایی که دارند،اندیشه ای که دارند،حرکتی که دارند،نو شدن را تجربه می کنند. خب! عید توانگران،گاهی در جمع آوری ثروت است،عید قدرتمندان،در بالا بردن درجه قدرت است،عید مومنان،بالا بردن درجه ایمان است،برای یک فیلسوف،دسترسی به یک نظریه جدید عید است،برای یک نقاش،یک نگارگری واقعی عید است،برای عارفان هر لحظه که از خود جدا شوند و به خدا نزدیک شوند،عید است.

نبی مکرم اسلام (ص) عبارتی دارد که: "جددوا ایمانکم" ایمان های خود را تجدید کنید،منظور از تجدید ایمان،همان نو شدن است،عید شدن است "سئل من رسول الله" از پیامبر (ص) سوال شد که چگونه ایمان ها را تجدید کنیم؟ "قال بقول لا اله الا الله" با تکرار اینکه بگوئید هیچ خدایی جز خدای واحد نیست و بر این عقیده سیر و سلوک کردن موجب تجدید ایمان شما می شود.

سنایی میگه:

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد

که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا

وقتی دل،از هر غوغایی دور شد و پرچم یکتایی احدی را بلند کرد و در مسیر آن یکتایی حرکت کرد،آنوقت عروس حضرت قرآن،همه وجودش را فرا می گیرد،از این جهت انسان ها عید شدن را بصورت فردی باید تجربه کنند،تا عید جمعی اتفاق بیفتد و عید کردن فردی،بستگی به ویژگی های خاص آن فرد دارد،پس باید،عید شدن را از درون،با همه وجود تجربه کرد،در غیر اینصورت گاهی بیرون ها نو می شود،خانه ها،لباس ها،ماشین ها،مظاهر بیرونی زندگی نو می شود،چه بسا! که نو شدن اینها نتواند،آرامش و عید واقعی و نو شدن درونی را برای انسان ها به ارمغان بیاورد. یک نگاه کوتاه،در سیر و سلوکی که اهل دل،اصحاب دل داشته اند،می بینیم که در اوج سختی ها،در عید و شادی واقعی فرو رفته اند.

یکی از مظاهر این سخن عاشوراست،در وصف اصحاب امام حسین (ع) آمده است که هرچه به شهادت نزدیک تر می شدند،چهره های آنها آسمانی تر،بر افروخته تر،سخنان آنان،حرکت های آنان،از جنس دیگری بود.

آخرین لحظه ای که امام حسین (ع) می خواست به شهادت برسد،ارباب قلم،اصحاب دل آورده اند که یک لحظه بسیار بسیار خاصی،یعنی لحظه قربانی شدن که از همه چیز برید،تا پیوستگی اش با خداوند را حفظ کند،در فرهنگ ملی،نوروز و عید شدن جایگاه خاصی دارد،در فرهنگ دینی و فرهنگ معنوی و عارفانه،نوروز نردبان طی کردن مراتب پشت سر نهادن دنیا و رسیدن به لطف و عنایت الهی است،از این جهت،نگاه شما بعنوان کسانیکه در اقیانوس بیکران عرفان و حکمت و اندیشه اسلامی غوطه ور هستید،باید به نو شدن و نوروز،این باشد،که عنوان عید کردن و شادی کردن باید از درون اتفاق بیفتد،اتفاقی برای بالا بردن معدّل عبودیت،بندگی،خدمت،تلاش،کار،کوشش و ایثار،از خدای متعال می خواهیم که این توفیق را نصیب همگان بفرماید.

خب! پیامی خدمتتون تقدیم کردم،بر این اساس که،کلاس های تحصیلات تکمیلی کارشناسی ارشد و دیگر کلاس های تکمیلی،باید یک موضوعی طرح شود و همه در کنار این موضوع بحث کنند،گفتگو کنند،نقد کنند،تا زمینه نقد و بررسی در افراد پویا و زنده و مستمر نباشد،تولید علم صورت نمی گیرد،بگونه ای همگان مصرف کننده اندیشه های دیگران میشوند،ما در علوم انسانی 98 درصد مصرف کننده و 2 درصد تولید کننده داریم،یعنی اگر ما امروز از سنایی می گوئیم،از مولوی می گوئیم،از حافظ می گوئیم،از حکمت اسلامی،از عرفان،از حماسه،از هر چیزی،فقط در رشته زبان و ادبیات فارسی را شما دقت بفرمائید،بنظر بنده 98 درصد مصرف کننده اندیشه های دیگران هستند،مستقیم و غیر مستقیم و 2 درصد تولید کننده اندیشه هستند،یعنی ما جایگزینی برای حافظ در تولید اندیشه و مهندسی واژه ها و سخن کمتر داریم،ما در جایگزینی سعدی در تاریخ زبان و ادب اصلا نظیری نداریم.

همه قبیله من عالمان دین بودند

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

هفت اقلیم امروز نمی کنند بی مقالات سعدی انجمنی،چه کسی را می توانیم،در رکاب سعدی حتی قرار دهیم،نه اینکه مثل سعدی،چه کسی را می توانیم مانند مولوی در جهانِ تولید اندیشه های عارفانه ببینیم؟ چه کسی را مثل فردوسی می توانیم ببینیم؟ 98 درصد مستقیم و غیر مستقیم،مصرف کننده هستند 2 درصد تولید کننده اندیشه هستند،حالا بطور نسبی در کلاس های تحصیلی تکمیلی،باید حرکتی صورت بگیرد،که شاید اندیشه ای تولید شود و آن اندیشه،موجب خلق کتاب و مقاله و حرکت های خاص علمی بشود،خب! تاسف دارد که این فضای پیش آمده،کلاس های حضوری به کلاس های مجازی تبدیل شده و در این مسیر گفتگوها رو در رو نیست،از همین جهت ارزشیابی دانشجو هم کار مشکلی است،واقعا کار مشکلی است،که اگر مثلا به یک نفر نمره 14 یک نفر 15 یک نفر 12 دادند،هر چیزی،مشخص شود نمره واقعی چیست؟ حالا شما دوستان! عزیزان تا حدودی باید واقف باشید که در این مقطعی که شما قرار دارید،اصلا سخن از ارزشیابی و نمره،کار خجسته ای نیست،باید در حین کلاس ها و گفتگوها بشود به یک قضاوت درستی رسید که مثلا این فرد چه جایگاهی دارد؟ آن فرد چه جایگاهی؟ خارج از نمره من بارها عرض کرده ام،نمره،مشخص کننده عظمت و توان علمی افراد نیست. حالا به هر صورت،دیشب عرض کردیم که بر اساس سرفصل هایی که ما در این درس خدمتتون هستیم،یک آمادگی داشته باشید،سوالی که از هر کسی می شود،آنچه می خواهد بگوید مستند باشد به تولید کنندگان علم،بعد در کنار آن بتواند حرف خودش را هم بزند،خب همه شما در این دو سه جلسه ای که ما در خدمتتون بودیم،باید تا حدودی متوجه این درس شده باشید که چه اتفاقی می خواهد بیفتد؟ سیر آراء و عقائد اسلامی در ادبیات فارسی،این عنوان،حکایت از کاری است سترگ و حکمتی بزرگ دارد،سترگی کار از این جهت که یک دانشجو بداند،اول چه ارتباطی بین ادبیات فارسی و دین اسلام است؟ که ما در جلسه اول و دوم سال جدید،به اینها اشاره کردیم (اگه یادتون بیاد) آنچه در آن دو جلسه گفتیم،در این رابطه بود که ارتباط بین ادبیات فارسی و دین اسلام چیست؟ بعنوان یک سر فصل درسی،دوم معرفی علوم اسلامی بود که اون جلسه اشاره کردیم که،علوم اسلامی از نظر شهید مطهری در این چارچوب ها قرار گرفته است که،بخش عقائد،بخش اخلاق و بخش احکام،عرض کردیم،متصدی بخش اول که عقائد است،علم کلام هست،متصدی اخلاق علم اخلاق است،متصدی احکام،علم احکام است و اینکه،باید در معرفی علوم اسلامی،تاکیدی که بر علم کلام شده بررسی شود،چون وقتی میگیم سیر آراء و عقائد اسلامی،بیشتر می آید در حوزه کلام اسلامی،بر این اساس،ما امروز و جلسه آینده،محور سخن این هست که اول،علم کلام چه تعریفی دارد؟ دوم زمینه های پیدایش علم کلام،تاریخچه علم کلام از چه زمانی است؟ و بعد جلسه های بعد و بعدتر،به بررسی مباحث کلامی و فرقه های کلامی،بویژه کلام معتزلی و اشعری خواهیم پرداخت و به همین صورت سر فصل های این درس را ادامه خواهیم داد،پس خواهش اول بنده اینست که باید برای شما تفهیم شده باشد که این درس چه کاری را می خواهد انجام دهد؟ و بعد از اینکه شما با اندیشه های متکلمین،متناسب با این کلاس و مدت این دوره آشنا شدید،جلوه هایی از این اندیشه های کلامی را ما در ادبیات بررسی می کنیم،شواهد را می آوریم،همینطور که جلسه قبل نگاهی داشتیم به این قضیه،خب! من از دوستان هم تشکر میکنم که،مباحث دو جلسه قبل را بازنویسی کردند و پوشه های صوتی را به پوشه های نوشتاری تبدیل کردند و در گروه گذاشتند که محور مطالعه شما هم بصورت گسترده،همین بحث ها خواهد بود. حالا اگر ایشان این زحمت را مثل قبل بکشند،قابل تقدیر است،دوستان دیگری هم،اگر این همکاری را با ایشان داشته باشند،یا مستقل انجام دهند،باز قابل تقدیر هست،در ضمن برای هر یک از شما یک تکلیفی در نظر گرفته شده که باید یک جستجوی عالمانه ای پیرامون آن تکلیف شما داشته باشید،حالا میتوانید آن تحقیق خودتون را یا بصورت یک جزوه نوشتاری تحویل دهید،یا می توانید در خصوصی ارسال کنید،بعنوان بخشی از فعالیت کلاسی شما،اگر روی این بحث هایی که امروز صورت گرفت،سوالی دارید،حاضرین در جلسه بنده در خدمت شما هستم.

خب! هدف اینه که،یک موضوعی که مطرح میشود،دوستان یک جستجویی،یک بررسی داشته باشند،یک مطالعه ای،ولو مجازی داشته باشید که،ان شاء الله،با آمادگی بیشتر وارد بحث های مورد نظر بشیم.

آنچه من از این لحظه عرض میکنم خدمتتون،در رابطه با تعریف علم کلام و تاریخچه پیدایش علم کلام هست. علم کلام را عده ای علم اصول دین،یا فقه اکبر،یا علم نظر و استدلال دینی و یا علم توحید و صفات نامیده اند. اگر به این عبارت کَشّاف زَمخشری توجه داشته باشید که "علم الکلام و هو علم اصول دین و یُصَمّا بِالفِقه الاَکبر..."  علم کلام را علم اصول دین یا فقه اکبر دانسته اند و علمی است که میخواهد با استدلال دینی در رابطه با توحید و صفات باریتعالی سخن بگوید. علمی است که با آن به احوال مبدا و معاد،خلقت و معاد بر اساس معرفت اسلامی،قانون اسلامی،پرداخته میشود،وقتی صحبت از مبدا و احوال خدای متعال و صفات خدای متعال است،باید علمی باشد که بر اساس برهان و استدلال،به بررسی این پیام ها بپردازد. این نکته را هم بدانید که علم کلام،علم به ذات خدا نیست،چون سفارش شده است "تفکروا فی آفاق الله و لا فی ذات الله" اندیشه کنید در صفات الهی،در خلقت الهی "و لا یتفکروا فی ذات الله" اما در ذات الهی اندیشه نکنید. پس علم کلام هم،علم درنگ در آفاق و صفات هست. امام علی (ع) در نهج البلاغه آورده است که "لا یدرکه بعد الهمم و لا یناله قوس الفتن" که هیچ اندیشه ای و هیچ خردی نمیتواند به اعماق معرفتی ذات الهی برسد.

سعدی هم داره:

چه شب ها نشستم در این سیل گم

که دِهشَت گرفت آستین ام به قم

گفت بلند شو که رفتن در این مسیر که شناخت ذات الهی باشد،کار تو نیست،ابن سینا هم داره: دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت،میگه نتوانست یک مویی از این معرفت بفهمد،پس علم کلام را که در آغاز فقه اکبر گفته اند،برای این است که بصورت استدلالی،در آفاق صفات الهی،سخن می گوید،بحث می کند و برای خودش یک چارچوبی دارد،چه بحث های اختصاصی،بحث اینکه قرآن حادث است یا قدیم است،که از مهمترین مباحث علم کلام است،چه در رابطه با پیدایش هستی و چه در رابطه با اینکه،حقیقت وجودی خداوند،به چه صورت میخواهد به دیگران معرفی شود و چه در رابطه با عدل الهی،همه اینها به دنبال یک ابزاری است بنام اندیشه،خب! علم کلام از نیمه دوم قرن اول هجری،شروع میشود،عده ای به بحث در اصول دین و مباحث مربوط به توحید،صفات خداوند و تکلیف و معاد پرداختند،از این جهت چون در این باره کلام کردند و سخن گفتند،معروف به متکلّمین شده اند. در اینکه چرا این افراد به این اسم خوانده شده اند؟ تا به امروز موّرخین وجوهی را بیان کرده اند،عده ای گفته اند علت اینکه به اینها متکلم گفته شده اینه که،مهمترین مساله ای که مدت ها فکر این افراد را به خود مشغول کرده،بحث پیرامون حُدوث و قِدَمِ قرآن مجید هست. خب! به این دو اصطلاح دقت کنید،حادث چیه؟ قدیم چیه؟ این دو اصطلاح در علم کلام زیاد مورد بحث قرار گرفته،موجودی که سابقه عدم داشته،یعنی نبوده،بعد با اراده الهی موجود شده به این میگن حادث "انما اراد الله بشی ء و یقول له کن فیکون" هر چیزی که وجود نداشته و اراده الهی بر خلقتش،تعلق گرفته و بوجود آمده به آن حادث می گویند. در برابر آن،موجودی که همیشه بوده و سابقه نیستی و عدم نداشته،گفته اند قدیم،اینکه قرآن مجید حادث است یا قدیم؟ حادث از این جهت که سخن خدا (قرآن) عین ذات الله هست (قدیمه) خب! یکی از مهمترین مباحث علم کلام همینه! پس از این جهت که پیرامون حدوث و قدیم بودن قرآن مجید که کلام خداوند است بحث کرده اند،به اینها می گویند متکلّمین،عده ای گفته اند،اینها خودشون،اسم کلام را برای فنّ خودشون،در مقابل اسم منطق که تازه رایج شده بوده،انتخاب کردند و منظورشون این بوده که اسمی مرادف با اسم منطق انتخاب کنند،چون منطق به معنای نطق است،اینها اسم کلام را انتخاب کردند،که به معنی سخن است،این هم یک دلیل! عده ای هم گفته اند،چون زیاد به مجادله و مباحثه پرداخته اند متکلم خوانده شده اند و عده دیگری باز بر این باورند که علم کلام از این جهت علم کلام نامیده شده که اصحاب آن در مسائلی تکلم کرده اند،که گذشتگان درباره آن تکلم نکرده اند،سخن نگفته اند،یعنی قبل از اینها کسی درباره حدوث و قدیم بودن قرآن سخن نگفته اند. باز عده ای بر این باورند که،این علم را از این جهت کلام گفته اند،که اصحاب آن در کلام الله اختلاف کرده اند،که آیا قرآن قدیم و ازلی است یا مخلوق و حادث؟ پس می بینید که در وجه تسمیه علم کلام،اختلاف نظر وجود دارد و در نهایت همه این نظرهای داده شده،بیانگر اینست که عده ای با ابزار استدلال و اندیشه،دنبال روشن کردن مباحثی پیرامون مبدا و احوال هستی و صفات خدای متعال و قرآن مجید و دیگر اندیشه های دینی بوده اند،خب! موضوع علم کلام علاوه بر این مطلبی که خدمتتون عرض کردم،علاوه بر موضوع های فلسفه طبیعی و ما بعد الطبیعه،یعنی آنچه قابل حس نیست،مثل روح،مثل برزخ،مثل بهشت،مثل دوزخ،در موضوعاتی هم که جنبه دینی دارد،اینها بحث کرده اند،مثل اثبات لزوم نبوت بطور کلی،چه نبوت عامّه و چه نبوت خاصّه،نبوت پیامبر عظیم الشان اسلام و همچنین در مساله امامت،درباره جبر و اختیار،عدل خداوند،اثبات معاد،در این موضوع ها،این متکلمین آمده اند،بحث کرده اند و یکی از دلائل شکل گیری فرقه های متعدد کلامی،همین گستردگی موضوع،غیر حسی بودن بعضی از موضوع ها،مهم بودن بعضی از موضوعات است،بنابراین واژه متکلّم به کسی اطلاق می شود که علم کلام را می داند،علم اصول دین را که علم کلام گفته اند میداند و متکلم کسی است که در رابطه با این موضوعات مطرح شده با استدلال،سخن می گوید،همچنین عده ای گفته اند که علم کلام را،از این جهت کلام گفته اند،که موجب قدرت متکلم در ارائه بحث های معرفتی بوده،یک دلیل دیگری هم برای تسمیه و نامگذاری علم کلام وجود داره،عده ای نیز گفته اند این علم را از این جهت علم کلام گفته اند که متکلمین در آغاز سخن از این اصطلاح استفاده می کردند.         "کلام الیوم فی الحسن و القبح" یعنی سخن امروز ما درباره حسن و قبح عقلی است و یا "کلام الیوم فی الجبر و الاختیار" امروز سخن ما درباره جبر و اختیار هست،پس این پنج،شش وجه،برای نامگذاری این علم در نظر گرفته شده که هر یک از آنها جای درنگ دارد. پس به اختصار آنچه عرض شد،اینه که علم کلام چه تعریفی دارد؟ موضوع علم کلام چیست؟ وجه تسمیه این علم بنام علم کلام چیست؟ خب! من به همین بسنده میکنم و طرح مساله شد،که با یاری خداوند بزرگ خودتون در این هفته ای که طی خواهید کرد،پیرامون اینکه علم کلام چیست؟ موضوعش چیست؟ مباحث اش چیست؟ یک اطلاعاتی را برای خودتون داشته باشید،نکته بعد اینه که ما هیچ کتاب مستقلی در این زمینه نداریم. یکبار هم عرض کردم،این درس از درس های اختیاری بود،سالهای گذشته بجاش گلشن راز را می گفتم،این را ارائه نمی کردند،حالا ارائه شد،گفتیم که حالا شما منظومه های مختلف را می خوانید،وقتی ذهنتون با منظومه های نظم و نثر آشناست ما نگاه شما را به یک سمت دیگری ببریم،به درس جدیدی،یک پیام جدیدی،یک معرفت جدیدی که بسیار بسیار هم خوب و موثر و مفید هست برای درک ادبیات،تا پایان ترم ان شاء الله متوجه خواهید شد،عظمت این درس و لذت این درس چقدره؟ خب ! در خدمت شما عزیزان هستم،حاضرین امروز،اگه سوالی دارید بفرمائید من در خدمتتون هستم،اگه پیامی دارید،سخنی دارید بفرمائید. برای همه شما دانشوران و فرهیختگان آرزوی بهروزی میکنم،اگر سوال خاصی،سوال پایان نامه ای،سوال تالیفی دارید،سوال نوشتاری دارید میتوانید در خصوصی پیام دهید تا تماس بگیرم بنده در خدمت شما هستم. از خداوند متعال طلب می کنیم که کره خاکی و بندگانش را از شرّ این بیماری نجات دهد و آرامش را نصیب همگان بفرماید،هرگونه نقد و بررسی هم نسبت به کلاس و بحث دارید،میتونید اینجا،یا در گروه،چه در خصوصی ارائه کنید،برای همتون آرزوی توفیق میکنم،تا گفتگویی دیگر،همه شما را به خدای گفتگو آفرین می سپارم،شاد و خرّم و پیروز باشید...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی