کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

روح اله باصری
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
رشته زبان و ادب فارسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

نویسندگان

جلسه نهم درس سیر آراء و عقائد اسلامی

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۵۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمدُ لِلَّهِ والصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ

آنچه ضیاء بخش شب تار ماست

حمد خـداوند جهــاندار ماست

ای به نامت افتتاح نامه ها

وی به یادت گرمی هنگامه ها
نام تو دیباچه دیوان عشق

یاد تو سرمایه دکان عشق
کار زاهدذکر و ذکر نام تو

جان عاشق مست و مست جام تو

نام تو دیباچه دیوان عشق

یاد تو سرمایه دوکان عشق

کار زاهد ذکر و ذکر نام تو

جان عاشق مست و مست جام تو

نامجو از نام تو بی حاصلان

کامجو از جام تو صاحبدلان

از شعاع ماه مه افروز تو

وز فروغ مهر طلعت سوز تو

بر توی پیرایه مه پیکران

ذره ای سرمایه خوش منذران

 

این اشعاری رو که خوندم خدمتتون،از مقدمه کتاب وامق و عذرایی است که بنده و جناب آقای دکتر کاووس حسنلی این کتاب را تصحیح کردیم،چاپ کردیم،چاپ های دیگرش هم موجود هست،چون یک خمسه ای بود،خمسه حسینی شیرازی،مهر و ماه،وامق و عذرا،اشتر نامه،وصف الحال،الهی‌نامه،که  ۴ دفترش چاپ شده،انشاءالله در فرصتی نه چندان دور،دفتر پنجم اش نیز چاپ خواهد شد،حالا اگر فرصتی بود که من یک جلد از اینها را تقدیم کردم خدمتتون که در مقدمه این کتاب مفصل،در رابطه با چگونگی کار اشاره شده،حالا اگر دسترسی به یک صورتی اتفاق می‌افتاد من یک جلدی از اینها را تقدیم میکردم خدمتتون که بدانید چه کاری صورت گرفته است،خب! جلسه قبل وعده کردیم که امروز،درباره فرقه کلامی مرجعه صحبت کنیم و جلسه‌های آینده،درباره شیعه و اندیشه های شیعه که در ادبیات فارسی راه پیدا کرده است،قرار بود که دوستان خودشون هم مطالعه ای داشته باشند،یک تلاشی داشته باشند،تا بدانند به چه صورت است؟

خب! من یک نمونه ای را می آورم که از قبل،ذهن شما آماده باشه که چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد؟ چون درس شما سیر آرا و عقاید اسلامی و تاثیر آن در ادبیات فارسی است،الان شما اگر به این اشعار سعدی دقت بفرمایید:

یکی حلقه کعبه دارد به دست

یکی در خراباتی افتاده مست

گر این را بخواند که نگذاردش؟

ور این را براند، که باز آردش؟

نه مستظهر است آن به اعمال خویش

نه این را در توبه بسته‌ست پیش

الان اگر شما بخواهید این رو معنی کنید خیلی راحت هست،هیچ مشکلی هم نداره و هرکس دیگری،یا اگه به این بیت مولوی دقت بفرمائید:

ذره ای،سایه عنایت،بهتر است

از هزاران کوشش طاعت پرست

یا باز به این اشعار سعدی:

به بدبختی و نیکبختی رقم

بگردید و ما همچنان در شکم

نه روزی به سرپنجگی می‌خورند

که سرپنجگان تنگ روزی ترند

الان یکی از دوستان بفرمایند که این اشعار بن مایه اش چیست؟ چه میخواهد بگوید؟

باز برای آمادگی بیشتر،این بیت را دقت کنید:

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش

وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک

زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش

با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام

نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن به که کار خود به عنایت رها کنند

خب! ممنون،من انتظاری نداشتم که بخواهید اون بن مایه رو بفرمایید،چون شاید هنوز باهاش رو در رو نشدید،این یکی از اندیشه‌های کلامی فرقه مرجعه هست که حالا روی این فرقه صحبت می‌کنیم،من خواستم شروع‌ کلاس با آگاهی شما باشد،که بحث امیدواری است که انسان با هر گونه گناه،اینها می‌گویند،جای رحمت و بخشش الهی وجود دارد،پس بحث امروز ما درباره فرقه مرجعه و اندیشه‌های این فرقه است که حالا اشاره می کنیم و اینکه آن جلسه هم گفتم،نوع سوال ها به اینصورت است که ما ابیاتی می‌دهیم و می‌گوییم اشاره به کدام از اندیشه کلامی دارد؟ این بیت بیانگر چه چیزی است؟ این متن بیانگر چه چیزی است؟ دقت بفرمایید از این لحظه به بعد متوجه بحث باشید که مرجعه در لغت به معنی امیدواران،به تأخیر اندازندگان،خب! این مرجعه نام یکی از نخستین فرقه های اسلامی است که از لحاظ نظری اینها به طور کلی دشمن شدید خوارج بودند،خوارج معتقد بودند که هر مسلمانی که مرتکب گناه کبیره شود کافر است،در حالیکه مرجعه به خلاف آن ها معتقد بودند که هیچ‌ مسلمانی،با ارتکاب گناه ایمان خودش را از دست نمی دهد،باز این مرجعه عقیده داشتند که خلافت احتیاجی به عصمت ندارد،خب! تفکر ارجاع،از نیمه دوم قرن اول هجری،از سوی حسن بن محمد حنفیه،در شهر کوفه آغاز شد،اینها معتقد بودند،تا کفر کسی ثابت نشود او مومن است ولو اینکه گناه کبیره انجام میدهد،قضاوت درباره افرادی که گناه کبیره انجام می‌دادند،می‌گفتند باید تا قیامت به تاخیر انداخت و حکم درباره این رو به خداوند واگذار کردند و اینکه ایمان،اعتقاد قلبی و اقرار زبانی است و برای سعادت و رستگاری احتیاج به عمل نیست،باز در حوزه اندیشه‌های حکومتی،بر این باور بودند که اطاعت از امام و خلیفه و حتی حاکم فاجر،هیچ مشکلی نداره تبعیت از اینها،حتی اقامه جماعت و امامتِ این افراد،آنهایی که حتی مرتکب گناه کبیره شوند،جایز است،از نظر مرجعه،حوزه عمل،از ایمان خارج است،حوزه عمل از ماهیت ایمان خارج است،خب! امروز بالاخره پیروی از این فرقه و گسترش اندیشه های این فرقه،خیلی شهود و بروزی ندارد،اما برخی از تفکرات آنها که به چشم عده‌ای که حالا تفکرات اباحی گری است آمده،کمابیش در خیلی از جاها،جسته و گریخته،به آنها توجه می شود،در رابطه با اینکه این مرجعه در لغت،از کجا شکل گرفته؟ به این صورت هست که اصل مرجعه،از ارجاع هست،حالا عده‌ای گفته‌اند که این با همزه است،ارجعت و دیگری آن را با ترک همزه،بدون همزه گفته اند،مانند ارجعیت و هر دو به معنی تأخیر است،حالا چه از ارجعتُ بگیریم،چه از ارجعیتُ بگیریم،هر دو به معنی تاخیر هست و این ها،استنادی هم دارند،در نامشون به این آیه قرآن،سوره توبه آیه ۱۰۶ به سوره توبه آیه ۱۰۶ اگه مراجعه کنید،یعنی این آیه وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ و گروه دیگری امیدوار مانده و چشم دوخته اند به فرمان خدا که یا عذاب شان می‌کند و یا توبه ایشان را می پذیرد و خدای دانا،استوار و علیم و حکیم و داناست،بنابراین اصطلاح مرجعه از ارجاع مشتق شده،به معنای،به تاخیر انداختن،یعنی انجام دادن کارهایی که افراد انجام می دهند خب، حالا نتیجه آنها را باید به خداوند واگذار کرد،معنای دیگری که برای این ارجاع گرفته شده،امید دادن است،اون اشعاری که عرض کردم ریشه اش در اینجا بود،امید به رحمت الهی،پس واژه ارجاع،در لغت‌نامه ها،به دو معنا آمده است،معنای اولی که برای این کلمه در نظر گرفته شده،تاخیر دادن است،یعنی انجام دادن کاری پس از کار دیگر،معنای دوم،امید دادن است و اینکه انسان ها،با هر درجه از گناه،اینها میگن باید به رحمت خدا و عنایت خداوند امید داشته باشند،حالا برای نامگذاری این فرقه،باز چند وجه دیگه بیان شده،وجه اول این هست که،حالا خیلی‌ها در مقالات و کتاب‌ها و بحث های پژوهشی آورده‌اند،که این فرقه،نیت و عقیده را اصل می دانند،اما کردار را،فاقد اهمیت دانسته اند،نیت و عقیده را اصل میدونن و گفتار و کردار را فاقد اهمیت و اینکه اینها بر این باورند که عبادت با هر درجه از کفر،سودی ندارد،گناه کردن هم چیزی از ایمان نمی کاهد،درباره گناهان کبیره باز معتقدند،کسی که مرتکب گناه کبیره شود،عذاب یا عفو آنها را به روز قیامت باید واگذار کرد و اینکه خداوند درباره آنها چه حکمی انجام می‌دهد؟ و عرض کردیم که ارجاع،تأخیر حکم است درباره کسی که مرتکب گناه کبیره شده،تا روز قیامت و اینکه این فرقه معتقد بودند که از این جهت که مشکل است،از این که بشود از عقیده درونی مردم آگاه شد،چون نمیتونیم از عقیده باطنی افراد آگاه بشیم،پس به درستی نمی دونیم،چه کسی واقعاً مسلمان است و چه کسی کافر؟ خوب می بینیم که این وجوه،در رابطه با شکل گیری این فرقه کلامی،بیان شده و دیگران هم نیز مطالبی را در رابطه با زمینه های شکل گیری این فرقه کلامی بیان کرده‌اند و اینکه این فرقه به صراحت بیان کرده اند،که سرقت،که یک گناهی است،که سرقت،مومن را از ایمان به وحدانیت خدا و حتی از بهشت منع نمی کند،خلاصه ایمان به دین اسلام،بدین معنی است که کسی که گناه کبیره انجام داده،نباید آن را کافر خواند و او هر کاری انجام بده باز مسلمان هست،اگر توبه کند،توبه او از طرف خداوند پذیرفته میشود،اگر گناه کردن خود را رها نکرد،باز هم در گروی اراده خدای رحمان است،در اختیار خداست که اون رو ببخشد یا نبخشد و عرض کردیم که این فرقه کلامی عصمت را شرط ضروری برای امامت یا خلافت نمی‌دانستند،بر همین اساس این اندیشه مرجعه،مورد قبول امویان افتاد،وقتی گفتند که عصمت شرط ضروری امامت یا خلافت نیست و آنها آمدند از این،برای تداوم حکومت خودشان استفاده کردند و اصلاً این را مذهب رسمی خودشون امویان قرار دادند و خیلی هم برای رواج و گسترش اش تلاش می کردند،میدونید که هم شیعه و هم خوارج سر ستیز با امویان داشتند و آنها را غاصب خلافت می دانستند،اعمال آنها را بر خلاف آیین اسلام می دانستند،بر همین اساس توسل به مرجعه،برای کسب قدرت امویان خیلی مهم بود و خیلی به آنها کمک کرد،حالا اینکه مهمترین اندیشه‌های فرقه مرجعه چیست؟ باز دامنه اش وسیع است که حالا به چند مورد اش اشاره می کنیم،خب! ابن جوزی،در بیان عقیده مرجعه بیان کرده است که،هر،در کتاب تلبیس ابلیس،این کتاب را اگر جایی دیدید،چون رشته شما بخشی از آن هم به عرفان مربوط هست،این کتاب خیلی کمک می کنه به قوی شدن اندیشه های شما در حوزه عرفان که چه چیزی واقعاً اندیشه عرفانی صحیح است؟ و چه چیزی اندیشه عرفانی دستکاری شده و نادرست؟ این ابن جوزی کتابی دارد به نام تلبیس ابلیس که در آنجا هرچه از زبان عارفان بیان شده می گوید این وسوسه شیطان است،حالا این ابن جوزی در بیان عقیده مرجعه می آورد که هر کس که به شهادتین اقرار کند و در همان حال،همه گناهان را به جا آورد،هرگز به دوزخ  نرود،یا ابوالهذیل علاف،باز بیان میکند،اگر مذهب ارجاع نبود،کسی در روی زمین بر خدا عصیان نمی ورزید،زیرا بیشتر عاصیان به رحمت خدا اعتماد کرده‌اند،به این بیت دقت کنید:

خیام هم داره که:

گویند بهشت و حورعین خواهد بود

آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک

چون عاقبت کار چنین خواهد بود

یا این بیت که به ذهنم آمد:

شرمنده از آنیم که در روز مکافات

اندر خور عفو تو نکردیم گناهی

حالا به چند ویژگی مهم دیگر این فرقه من اشاره می‌کنم،یکیش سکوت و تسلیم هست،بدین معنا که فرقه مرجعه،اهل تسلیم و رضای خداوند بودند که هر چیزی برای آنها اتفاق بیفتد،آن را برخاسته از اراده الهی دانسته و در برابر اراده الهی،سر تسلیم و رضا فرود آورده اند،دوم تساهل هست،تساهل با سین و ه دو چشم،خب! این فرقه بر خلاف خیلی از فرقه ها و مذاهب دیگر،از جمله خوارج که به سخت گیری و حتی ترور و کشتن ناگهانی شهرت داشتند،این فرقه به تسامح و تساهل توجه داشتند،یعنی نه خود اهل خشونت بودند و نه اینکه خشونت را ترویج می کردند و نه اینکه اهل سختگیری بودند و نه از اهل خشونت و سخت گیران حمایتی می کردند،ویژگی دیگر این مکتب،بی اعتنایی به سیاست بود،اینها سیاست را کار پسندیده‌ و قابل اعتنایی نمی دانستند و همین هم باعث شده بود که این اندیشه موجب اعتزال یک عده‌ای شود،می گفتند که در خیلی از فتنه ها و جریان ها،ما هیچ کاری نداریم،مثلاً فردی به نام عبدالله بن عمر،ابوموسی اشعری،از جمله بهانه های شان این بود که روزگار روزگار فتنه است و پیامبر فرموده اند که سلامة الرجل فی الفتنة أن یلزم بیته،یعنی در زمان فتنه،سلامتی و آرامش فرد به اینه که برود و در خانه بنشیند،از این جهت،خیلی از افراد،مثل سعد بن ابی وقاص،مثل محمد بن مسلمیه انصاری،مثل اسامه بن زید بن حارثه کلبی،اینها رفتند به سمت اعتزال و می گفتند که ما در فتنه میان صحابه پیامبر داخل نمیشویم،این هم دستاویزی شده بود برای اینکه وقتی افرادی که می توانستند در سیاست دخیل باشند کنار کشیدند،میدان برای خیلی از سوء استفاده کنندگان قدرت باز میشه،پس می بینیم که این فرقه مرجعه،با این اندیشه ها،از نیمه دوم قرن اول هجری،یک ظهور و بروزی پیدا می کند و خیلی از افراد هم تحت تاثیر قرار می گیرند،با این بحثی که ما در رابطه اندیشه‌های مرجعه کردیم،حالا شما اون بیت‌ها را بهتر می تونید تحلیل و بررسی کنید...

هاتفی از گوشه میخانه دوش

گفت ببخشند گنه می بنوش

لطف الهی بکند کار خویش

مژده رحمت برساند سروش

لطف خدا بیشتر از جرم ماست

نکته سربسته چه دانی خموش

پس این مذهب مرجعه به تعبیری دیگر یک نوع واکنشی بود در مقابل خوارج،در واقع طرز فکر کسانی بود که از افراط و تفریط و پراکندگی امت اسلامی دور بودند،بر خلاف خوارج که مخالفان را ترور می کردند،از بین میبردند،اینها معتقد بودند که برای هر کسی امید نجات هست و اهل خشونت و  سخت گیری نبودند،از صحابه و تابعینی هم که موضوع عزلت گرفتند و راه مرجعه را طی کردند یکیش خود سعد بن ابی وقاص بود،ایشان در مورد فتنه می گفت،گمان نمی‌کنم حق من به پیراهن خودم،بیش از حق من به خلافت باشد،من جهاد کردم،پس با جهاد آشنایم و اگر مردی بهتر از من یافت شود،نفس خود را نکوهش نمی‌کند،من جنگ نخواهم کرد،مگر آنکه شمشیری برای من بیاورید که دو چشم و یک زبان و دو لب داشته باشد و بگوید این مومن است و آن دیگری کافر،یا محمّد بن مسلمه انصاری،این از انصار بود،صحابه و تابعین،صحابه کسانی بودند که پیامبر را دیدند،با ایشان مجالست و همنشینی داشتند،تابعین کسانی بودند که پیامبران را ندیدند،اما یاران پیامبر،صحابه را دیدند،اسامة بن زید،اصلاً این اسامه بن زید می گفت،هرگز با کسی که لا اله الا الله بگوید نخواهم جنگید،عمران بن حصین،این فرد مردم را از درگیری و فتنه به سمتی می کشاند و آنها را به سمتی دعوت می کرد که در برابر فتنه،قرار نگیرند و از فتنه دوری کنند،عبدالله بن عمر بن خطاب،ولید بن عقبه،اینها از کسانی بودند که به سمت اعتزال رفتند و گفتند ما وارد فتنه نمی شویم،بنابراین حسن بن محمد بن حنفیه نخستین کسی بود که آموزش ارجاع را رواج داد و بانی این فرقه شد،کتابی دارد بنام کتاب الارجاع و درباره خلافت و خلیفه عرض کردیم که اینها اعتقاد به عصمت خلیفه و حاکم نداشتند،معتقد بودند که امام بهتر است،از غیر قریش باشد،هر آنکس که قائم به کتاب خدا و سنت پیامبر باشد مستحق امامت خواهد بود و اینکه نصب خلیفه ضروری است و این مردم هستند که با توجه به شرع و عقل،ضرورت تشکیل حکومت را مشخص می‌کنند و به نصب امام،اقدام می‌کنند،در حوزه های مختلف،سیاست و کلام،اینها عقاید ویژه‌ای داشتند که دامنه اش گسترده است و نیاز است که شما به خیلی از کتاب ها و مقاله ها،در این باره مراجعه کنید،خب! حالا یک بیت دیگه میخونم،یکی از دوستان،ببینیم این رو به صورت،شرح و بسط اش میدهد...

خاقانیا قبول و رد از کردگار دان

زو ترس و بس که ترس تو پا زهر زهر اوست

دیوان فرشتگانند آنجا که لطف اوست

مردان، مخنثانند آنجا که قهر اوست

هر حکم را که دوست کند دوستدار باش

مگریز و سر مکش که همه شهر شهر اوست

یا این بیت نظامی را دقت کنید:

اگر هر زاهدی کاندر جهان است

به دوزخ در کشد حکمش روان است

وگر هر عاصی ای کوه است غمناک

فرستد در بهشت از کیست اش باد

خداوندیش را علت سبب نیست

دِهُ گیر از خداوندان عجب نیست

دادن و گرفتن،اگر سوالی دارید بفرمائید،یک نصیحت از من داشته باشید،سعی کنید کتاب زیاد بخرید،کتاب خیلی بخرید و خیلی داشته باشید،یک مثال بزنم خدمتتون،اگر یک خانومی در منزلش،همه نوع ابزار،همه نوع وسیله ای،همه نوع آمادگی برای آشپزی  داشته باشه،این ترس از مهمان و کسی ندارد،ولی اگه نباشه دچار مشکل میشود،معلم،استاد،هر کسی که مسلّح به سلاح کتاب باشه،هر لحظه میتونه خودش را از جهل نجات بده،هر لحظه برای رفع جهل خودش تلاش کنه،بجای اینکه افراد بروند دنبال خیلی از چیزهایی که هیچ تاثیری در جایگاه علمیشون نداره،بروند دنبال خرید کتاب، کتاب بزرگترین سلاح برای مبارزه با جنگ نادانی است،پس خانه سازی،لباس سازی،طلا،ماشین،اینها در نگاه عقلاء قوم،هیچ چیزی نیست، امام علی (ع) می فرماید: قیمة کلّ امرءٍ ما یحسنه: ارزش انسان ها به کارهایی است که انجام می دهند،کتاب ابزار عمل های بزرگ است،تمام مصلحان بشری،بزرگان،سازندگان انقلاب ها،برخواسته از کتاب بودند،نه از ماشین،نه از مِلک،هر چی میتونید،هرچه دارید بدید کتاب،چون پشتوانه علمی برای شماست،شما را سفارش میکنم که عاقلانه و آگاهانه دل به ادبیات بدید،نه از سر اینکه یک شغلی دارید و میخواهید با ادبیات،این را به یک سرانجامی برسانید،رسالت ادبیات،رسالت عجیبی است،باز هم شما را توصیه میکنم به اینکه سعدی می فرماید:

درشتی و نرمی به هم در به است

چو فاصد که جراح و مرهم نه است

کار خود را جدی بگیرید،خب! در خدمتتون هستم،برای همگی شما آرزوی توفیق و سربلندی میکنم،محور کار من همین مطالبی است که به شما منتقل کردم،همین مطالب را ان شاء الله بخونید کفایت خواهد کرد.

ان شاء الله که همه شما موفق و پیروز باشید...

ای خدای پاک و بی انباز و یار

دستگیر و جرم ما را درگذار

یاد ده ما را سخنهای رقیق

کان به رحم آرد تو را ای خوش رفیق

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن

مصلحی تو ای تو سلطان سخن

کیمیا داری که تبدیلش کنی

گر چه جوی خون بود نیلش کنی

این چنین مینا گریها کار توست

اینچنین اکسیرها زاسرار توست

از خدای متعال طلب می کنیم که ذرّه ای از اکسیر معرفت خودش را نصیب همه ما بفرماید و ما را در مسیر زندگی دنیا و آخرت مورد لطف و عنایت ویژه خودش قرار دهد،تا درنگی دیگر،همه شما را به خدای درنگ آفرین می سپارم،شاد و پیروز و سر بلند باشید...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی