کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

روح اله باصری
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
رشته زبان و ادب فارسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

نویسندگان

جلسه سیزدهم درس بلاغت و صناعات ادبی

جمعه, ۱۱ تیر ۱۴۰۰، ۰۴:۱۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب،امیدوارم که شاد و تندرست باشید دوستان عزیز،در خدمت شما هستم با ادامه درس فنون بلاغت و صناعات ادبی و ما یک مطالبی را درباره فصاحت کلمه و کلام براتون گفتیم،با آن توضیحات لازم اش،می رسیم به بخش بدیع،از کتاب یک بخشی هست تحت عنوان بدیع،دقیقا از صفحه ۳۷ شروع میشه،یک سری توضیحات مقدماتی داره،بخش مربوط به بدیع،درباره بدیع لفظی و بدیع معنوی صحبت‌هایی شده بعد وارد بخش تسجیع شده،ما از همین جا شروع می کنیم،یک توضیحاتی میدیم خدمت شما،امیدوارم که این توضیحات علاوه بر متن کتاب،مورد استفاده شما عزیزان باشه،خب! با تسجیع شروع می‌کنیم که حالا سجع به معنی آواز کبوتر هست که این آواز نظم و ترتیب و زیبایی خاص خودش رو داره،حالا اسمی هم که برای این صنعت انتخاب کردند بر اساس همین آواز کبوتر هست و مشخص هست دیگه نیاز به تعریف نداره یعنی دو کلمه که از نظر وزنی و موسیقایی بین شان یک هماهنگی و هارمونی وجود دارد به صورتی در کنار هم قرار بگیرند،یا قرینه هم قرار بگیرند،یا در شعر یا در نثر و همانطور که می دونید سجع سه نوع هست:

انواع سجع:

  1. سجع متوازی
  2. سجع متوازن
  3. سجع مطرّف

و حتما اطلاع دارید که این موسیقی علاوه بر موسیقی وزن هست یعنی ما اگر بخواهیم مثلاً شعر را تعریف کنیم می تونیم بگیم شعر دارای موسیقی و آهنگ هست و همین طور شعر دارای وزن هست خود وزن ایجاد موسیقی میکنه،فاعلات،مفاعیل،فعولن،مفاعلن،وزن های دوری که ترکیبی از دو وزن متفاوت هست،همه اینها،خود وزن ایجاد موسیقی میکنه،اما غیر از وزن که در شعر سنتی ضروری و اجباری است،یک سری شگردهایی وجود داره در کلام حالا چه شعر چه نثر،یک سری شگردهای هست که موسیقی کلام رو بیشتر میکنه یکی از آنها سجع یا تسجیع هست و همانطور که عرض شد سجع سه نوع است است،یکی متوازن،یک متوازی و یکی مطرّف،درباره متوازی،متوازن و مطرّف،ما قبل از اینکه اینها را یاد بگیریم لازمه که درباره حرف رویّ اطلاعاتی داشته باشیم،حرف روی با تشدید یّ اگر دوستان علاقه مند هستند که درباره حرف رویّ توضیح بدن لطفاً یک نفر دستشو بالا بگیره تا من براتون میکروفون را فعالش کنم و صحبت کنید،آیا میخواهید درباره حرف رویّ توضیح بدین که چی هست؟ حرف روی چی هست؟ ظاهراً دوستانی داریم که رشته شان متجانس نیست،خب! ظاهرا کسی نمیخواد توضیح بده،باشه! ببینید حرفرویّ در شناخت قافیه مطرح است ما زمانی که در مورد قافیه مطالعه می کنیم یک سوالی که مطرح میشه اینه،ما از کجا بدانیم که یک قافیه‌ ای دو تا کلمه با هم قافیه شدند و این قافیه صحیح است یا صحیح نیست؟ از کجا بفهمیم که قافیه درسته؟ در شناخت قافیه گفته میشه که ما کلمه قافیه رو باید از حروف الحاقی جدا کنیم،مثلاً رفته ام،گفته‌ام،این دو تا کلمه با هم هم قافیه میشن،اما باید اصل کلمه قافیه را پیدا کنیم،اول،خب! اصل کلمه قافیه چیه؟ رفت و گفت،چرا؟ چون کلمه رفت و کلمه گفت مستقل هستند و حروف بعد از آنها حرف الحاقی محسوب میشه،یا مثلا،کتابم،حجابم،شرابم و امثال اینها،ما می‌دانیم که اصل کلمه به صورت یک کلمه بسیط،کتاب هست،حجاب هست،شراب هست،سحاب هست،عذاب هست،کباب هست و هر چیز دیگری،میم و علامت مفتوح قبل از آن الحاقی محسوب میشن،ضمایر،حروف الحاقی اند،گاهی افعال در جایی که دو کلمه‌ای باشه الحاقی محسوب میشوند،نشانه های جمع الحاقی هستند،مثلاً کتاب ها،نقاب ها...

همی گویم و گفته ام بارها

بود کیش من مهر دلدارها

پرستش به مستی است در کیش مهر

برونند زین حلقه هوشیارها

هوشیار،بار،دلدار،کلمات قافیه هستند؟ آیا ما می توانیم کلمه دلدار رو به گونه‌ای باز هم تجزیه کنیم که همین معنی رو بده؟ نه! کلمه ی کتاب رو میشه تجزیه کرد که باز به معنی کتاب باشه؟ نه! اینها کلمات بسیط هستند،بنابراین موقعی که می خواهیم کلماتی را هم قافیه بکنیم،باید اصل کلمات قافیه را بشناسیم...

 

 

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست؟

خون کشید از شاخه گل ابر بهاران را چه شد؟

ما اگر به این شعر توجه بکنیم و بخواهیم قافیه و ردیف را پیدا بکنیم برمی‌گردیم به بیت اول،یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟ پس یاران و دوستداران و بهاران کلمات قافیه هستند،را چه شد ردیف هست،حالا یاران،دوستداران،بهاران،دقت می کنید؟ ما میتونیم الف و نون آونها را برداریم،بگیم یار،دوستدار،بهار،پس اصل کلمه قافیه ما یار و دوستدار و بهار هست،الف و نونی که بعد از اینها آمده الحاقی هست،جزء حروف الحاقی هست،خب! حالا که ما اصل کلمه قافیه را شناختیم می آییم خود قافیه را بر اساس هر رویّ تعریف می کنیم،حرف رویّ در قافیه چیه؟ چون قافیه دارای حروف مختلفی است که هر حرف یک اسمی داره،حالا حرف رویّ چیه؟ حرف رویّ آخرین حرف اصلی کلمه قافیه هست،بدون حروف الحاقی،یادتون باشه! مثلا میگیم دشت ها،گشتها دشت،گشت،الف و نون جمع را باید الحاقی تصور کنیم ،میمونه دشت و گشت،حالا حرف رویّ کدومه؟ حرف ت

در کلمات بهار،نگار،حرف رویّ کدومه؟ حرف ر چون،آخرین حرف اصلی هست.

 

بشنو از نی چون حکایت میکند

از جدایی ها شکایت می کند

حکایت و شکایت کلمات اصلی قافیه هستند،آیا حروف الحاقی دارند؟ خیر ندارند،بنابراین حرف ت حرف رویّ هست،حالا یه مثال دیگه می خوام براتون بزنم،از شعر قاآنی...

بنفشه رسته از زمین به طرف جویبار ها

و یا گسسته حور عین ز زلف خویش تار ها

واژگان قافیه در این شعر کدام است است؟ حرف روی (ر)به عنوان آخرین حرف قافیه باید حرکتش در همه حروف روی یکسان باشد،یعنی مثلاً این جویبار،بعدی تار،بعدی شرار،حالا فرض کنید ما یک کلمه دیگه ای داریم که آخرش ر هست ولی این (رَ) مفتوح است یا مذموم هست (رُ) یا مکسور هست (رِ) نمیشه،یا همش باید ساکن باشه،حرف روی کاملاً باید یکسان باشد،اینکه دارای اهمیت میشه،حالا که شما میدونید حرف روی چیه؟ حالا در مورد انواع سه گانه سجع،دوستان گرامی ما متوازی داریم متوازن داریم و مطرّف داریم،متوازی به سجعی گفته میشه که تعداد هجا ها با هم برابر،اصوات کاملاً با هم برابر و با هم،هم قافیه هستند یعنی در حرف رویّ با هم مشترک هستند،مثلاً میگیم کتاب،کباب،اینها در حرف روی با هم مشترک هستند،وزنشون هم با هم برابر هست،مصوّت کوتاه،موت کشیده،حالا یک سوال،غرقاب و مهتاب،آیا به نظر شما با هم سجع متوازی دارند یا خیر؟ غرقاب و مهتاب کاملاً با هم منطبق هستند مهتاب با کتاب آیا به نظر شما سطح متوازی هست یا نه؟ بله،در سطح متوازی هجاها با هم برابرند و در کمیت هم با هم برابرند،هم در کمیت هم در کیفیت با هم برابرند،کمیت یعنی چی؟ کمیت یعنی تعداد هجاها،مهتاب و غرقاب هرکدام دو هجا دارند،پس از نظر کمیت با هم برابرند حالا کیفیت یعنی چی؟ کیفیت هجا یعنی اینکه در کوتاه یا بلند یا کشیده بودن هجاها هم با هم برابر باشند،پس مهتاب و غرقاب هجاهاشون در کمیت و کیفیت با هم برابر است،اما غرقاب و کتاب هجاهاشون در کمیت برابر هست اما در کیفیت برابر نیستند،دوستان گرامی این نکته یادتون باشه،بنابراین شما دیگه دقیق میدونید سجع متوازی چی هست؟ مثلاً روح و نوح با هم دارای سجع متوازی هستند،کَمان و گُمان دارای سجع متوازی هستند،مهم نیست که حرکاتشان متفاوت است،یکیش فتحه است و دیگری ضمّه،اشکالی نداره،مهم اینه که کیفیت مصوت ها یا هجاها با هم برابرند " ُ" و " َ" هر دو کوتاه محسوب میشوند پس کیفیت هجایی شون  یکی هست،سجع متوازن به چه سجعی گفته میشه؟ در سجع متوازن دو کلمه مسجع،در کمیت و کیفیت با هم برابرند،اما در حرف روی با هم برابر نیستند،مثلاً سعدی میگه که:

 ظالمی دیدم که هیزم درویشان خریدی به حیف و فروختی به طرح، ما اینجا دو تا سجع داریم،یکی خریدی و فروختی،یکی حیف و طرح،خریدی  و فروختی،آیا به نظر شما الحاقی داره یا نه؟ خب الحاقی رو بردارید،خب! به نظر شما از نظر کمیت و کیفیت برابر هستند؟ بله یک صامت یکی مصوت،حیف،به نظرتون چه سجعی داره؟ متوازن هستند،چون هر دو یک هجا دارند،تعداد هجاها با هم برابر هست،کیفیت هجاها هم برابر هست چون هر دو کشیده هستند پس از کمیت و کیفیت برابر هستند،حرف رویّ هم ندارند،دوستان گرامی پس ما متوازی و متوازن را متوجه شدیم،حالا وجه اشتراک سجع متوازی و متوازن در چیه؟

در کیفیت هجاها وجه اشتراک دارند و در کیفیت هجاها با هم برابرند اما در حرف رویّ با هم برابر نیستند خب! قاعدتاً همون وزنش هست،میتونید قطع کنید،اما دوستان سجع مطرّف سجع در واقع از نظر حرف رویّ مثل سجع متوازی است اما کمیت هجاها با هم برابر نیستند،یعنی سجع مطرف وزنش بیشتر از سجع متوازی هست،به عنوان مثال وقتی میگیم کار و شکار،کار و بار،سجع متوازی هستند و کمیت و کیفیت هجاها با هم برابر است حرف روی هم یکسانه اما کار و شکار سجع مطرف هستند،سجع مطرف یعنی اینکه دو کلمه مسجع دارای حرف روی یکسان هستند اما دارای وزن یکسان و هجای برابر نیستند،اما نکته‌ای که دوستان خوبه که بهتون بگم اینه که اگر کلمات مسجع که بصورت قرینه در دو مصراع می آیند یعنی کلمه اول مصراع اول،قرینه‌ کلمه اول مصراع دوم هست،کلمه دوم مصراع اول قرینه کلمه دوم مصراع دوم هست،کلمه سوم با سوم،کلمه چهارم با چهارم قرینه هست الی آخر،اگر کلمات مسجع در حالت قرینه در دو مصراع از نوع متوازن باشند بهش میگن صنعت موازنه یا مماثله،صنعت موازنه،مسعود سعد خیلی استفاده کرده،از صنعت موازنه خیلی زیاد استفاده کرده،واقعا کار سختی هم هست،خیلی سخته،حداقل به میزان زیاد سخته و اگر کلمات مسجع در حالت قرینه در دو مصراع از نوع متوازی باشند بهش میگن صنعت ترصیع،ترصیع یعنی جواهر نشان کردن،یک سوال یا ابهامی که معمولاً پیش میاد اینه که مثلاً یک بیت ما یک بیت داریم که اکثر قرینه ها از نوع متوازی هستند اما یک مورد متوازی نیست یک مورد موازنه هست در واقع متوازن هست آیا این رو ما ترصیع بگیریم یا نگیریم؟ نظر همه دوستان می خوام بدونم؟ جواب خیر هست،دوستان گرامی باید همه قرینه ها متوازی باشند،دیگر ارزش زیبایی بیت به همین هست،هنر شاعر اینه که همه رو درست کرده باشد؟ در این صورت ترصیع هست. پس حتی اگر یک مورد متوازن باشه دیگه ترصیع نیست،بلکه موازنه هست،شاعر نتونسته کارش را خوب انجام بده،خوب این نکته که حالا گاهی اوقات در سوالات کنکوری هم میاد باید همش متوازی باشه،اما مطلب بعدی که ارتباط پیدا می کنه به همین سجع،دوستان گرامی تضمین المزدوج هست،تضمین المزدوج که ازدواج هم میگن،اعنات القرینه هم میگن یعنی به صنعتی گفته میشه که توی اون دو کلمه یا چند کلمه در شعر یا در نثر کنار هم قرار می گیرند انگار با هم ازدواج کردند،کنار هم قرار می گیرند و این دو تا کلمه ای که کنار هم قرار میگیرند حرف روی یکسانی دارند حرف روی اونها با هم مشترک هست،یعنی در واقع در حرف آخر یعنی سجعشون از نوع متوازی هست میتونه مطرّف هم باشه البته،ولی معمولاً متوازی است مثلاً حافظ میگه:

اگر رفیقِ شفیقی درست پیمان باش،رفیق شفیق این دو تا کلمه مسجع در کنار هم قرار گرفتند بهش میگن صنعت ازدواج یا تضمین المزدوج یا اعنات القرینه و دیگه بهتون بگم از نکاتی که داخل کتاب هست سعدی میگه:

 به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق

خیلی کار قشنگی کرده دو تا تضمین المزدوج داره،یکی بین عاشق و صادق یکی بین جفا و وفا،خب البته اینها مربوط به زبان عربی است که بعدها وارد زبان فارسی شده که گفتیم از نوع مطرف هم می تونه باشه،سجع مطرف،عربی میگه ‌مَن جَدّ وَجَدَ-مَن قَرَاَ باب وَلَجَّ وَلَجَ سجع مطرف داره،در شعر فارسی هم میتونه باشه حافظ میگه:

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی میکشم از برای تو

قال و مقال دارای صنعت تضمین المزدوج از نوع مطرف هست،دوستان گرامی گاهی اوقات این تضمین المزدوج توی کلمه نیست،گاهی اوقات در جمله اتفاق میفته،بنابراین ما تضمین المزدوج در واقع تک جمله ای که دو تا کلمه کنار هم قرار می‌گیرند و گاهی اوقات تضمین المزدوج دو جمله ای داریم که در تضمین المزدوج دو جمله‌ای یک گروه در کنار یک گروه دیگر قرار می‌گیرند،گروه کلمات منظور هست،مثلاً سعدی میگه:

فلان به صورت گزیده و عادت پسندیده معروف است و به خدمت کاری دولت و اطاعت داری حضرت موصوف

خب! مشخصه که معروف و موصوف در انتهای هر دو جمله این ها کلمات مسجع قرینه هستند قرینه ها اینها هستند معروف و موصوف،حالا چیزی که بین این دو تا میاد،بهش میگن حشو،پر کردن جمله که خود اونها اینجا دارای سجع هستند،سیرت گزیده و عادت پسندیده،خدمتکاری دولت و طاعت داری حضرت،اینها تضمین المزدوج های دو جمله ای هستند که در انتهای هر جمله یک قرینه میاد،یعنی معروف و موصوف و جدا از این قرینه ها که اصلی هستند ما هستند ما شاهد سجع های داخلی هستیم که ایجاد تضمین المزدوج بین دو تا جمله کردند،خب! میریم سراغ تصدیر به عنوان آخرین مطلب امروز،تصدیر با صاد بر وزن تفعیل،همون رد العجز علی الصدر،یا ردّ الصدر الی العجز و امثال اینها حالا عَلی گفته شده اِلی هم گفته شده که در اکثر کتابها عَلی هست در اکثر کتابها آمده،آرایه تصدیر یعنی اینکه ما کلمه‌ای را در یک جایی از متن بیاریم و اون کلمه را در جایی از متن تکرار کنیم و اینجا رو که میگیم،چهار قسمت است: صدر یعنی ابتدا،راس و عنوان صنعت را از همین گرفتند حالا من توضیح میدم که شما بهتر متوجه بشید ببینید چون شرایط نوشتن فراهم نیست من توضیح میدم شما گوش بدید یک بیت رو در ذهن خودتون داشته باشید،منظورم یک بیت به خصوص نیست،یک بیت یعنی دو تا مصراع روبروی هم،اولِ مصراع اول (صدر) آخرِ مصراعِ اول (عروض-کنار) اولِ مصراعِ دوم (ابتدا) آخرِ مصراع دوم (عجز یا ضرب)

پس چهار قسمت ‌هست،آرایه تصدیر در این چهار قسمت می تواند اتفاق بیفتد،حالا اگر یک کلمه‌ای در اول مصراع اول بیاد و در اول مصراع دوم هم بیاد یعنی کجاها آمده؟ یعنی در صدر آمده،در ابتدا هم آمده،در صدر و ابتدا چون گفتیم که اول مصراع دوم بهش میگن ابتدا،آخر مصراع اول بهش میگن عروض،آخر مصراع دوم بهش میگن عجز،حالا فرض کنید که یک کلمه ای در ابتدای مصراع اول اومده در ابتدای مصراع دوم هم اومده این بیت دارای چه صنعتی است؟ دارای صنعت ردّ الصدر علی الابتدا هست،مثلاً حافظ میگه:

آتش آن نیست که بر شعله او خندد شمع

آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

ابتدای مصرع اول کلمه آتش است ابتدای مصراع دوم کلمه آتش است صنعت اش میشه رد الصدر علی الابتدا،حالا اگر کلمه‌ای در ابتدای مصراع اول بیاد در انتهای مصراع دوم هم بیاد چی بهش میگن؟ همان چیزی که زیاد شنیدیم ردّ الصدر علی العجز،یعنی اولِ بیت،آخرِ بیت،حالا اگر کلمه ای به عنوان مثال دیگه همه این حالت هایی که گفتم با توجه به چهار نقطه ای که گفتیم همه این حالتها ممکنه،اگر کلمه‌ای در انتهای مصراع اول بیاد در ابتدای مصراع دوم هم بیاد چه صنعتی بهش میگن؟ انتهای مصراع اول اسمش عروض بود ابتدای مصراع دوم اسمش چی بود؟ اسمش ابتدا بود،حالا اینجاها اومده،میشه ردّ العروض علی الاِبتدا،بنابر این دوستان گرامی شما برای آرایه تصدیر باید این چهار حالت را که گفتیم بلد باشید که هر جا کلمات رو پیدا کردید بدونید کدومش هست و البته همه اینها زیر مجموعه آرایه تصدیر هست که گفتیم و البته یک حالت دیگه ای هم هست،ببینید،نمیدونم شنیدید یا نه،بعضی ها میگن ردّ الصدر علی العجز بعضی ها میگن رد العجز علی الصدر،شاید شنیده باشید و حقیقتش در این مورد یه مقداری اختلاف هست اختلاف هست میگن رد الصدر علی العجز یعنی اینکه یک کلمه در ابتدای بیت بیاد در انتهای بیت هم تکرار بشه،بعضی ها میگن نه! این رد العجز علی الصدر هست البته اکثراً نظرشون این نیست چیزی که داخل کتاب شما هم اومده به این صورت هست که اگر ببینید رد الصدر علی العجز و رد العجز علی الصدر بر اساس کتابی که دارید مطالعه کنید فرقش چیه؟ من به صورت خلاصه خدمت شما میگم،اگر کلمه‌ای در انتهای بیت آمده باشه،یعنی در کجا؟ در عجز اومده باشه و در ابتدای بیت بعدی،همان کلمه تکرار شده باشه،بهش میگن رد الصدر علی العجز،دقت کردید؟ قوام دولت و دین،روزگار فضل و هنر،ز فضل وافر تو یافت زیب و فرّ و نظام

نظام ملت و ملکی عجب نباشد اگر به رونق است در این روزگار کِلکُ و حُسام (شمشیر)

کلمه نظام در ابتدای مصراع بعدیش تکرار شده،در کتاب هم به این صورت هست و غالباً هم همین را گفتند این میشه رد الصدر علی العجز،حالا رد العجز علی الصدر چیه؟ اینه که ما در ابتدای بیت یک کلمه ای رو بیاریم،در انتهای همون بیت هم تکرارش کنیم،مثال:

شمار غم را ندانم از آنک

برون شد غم او ز حد شمار

کلمه شمار در ابتدای بیت آمده در انتهای بیت هم تکرار شده یعنی در قسمت صدر آمده در قسمت عجز تکرار شده،مطلب پایانی،دوستان گرامی صنعت ارصاد و تسهیم،چه صنعتی است؟ صنعت ارصاد و تسهیم زیر مجموعه صنعت رد العجز علی الصدر هست و اتفاقا خیلی صنعت جالبی هست،یعنی چی؟ یعنی اینکه ما یک کلمه ای رو در ابتدای بیت بیاریم در انتهای بیت هم بیاریم،شاعر این کار رو انجام میده،خب شما میتونید بپرسید بگید،پس فرق ارصاد و تسهیم با رد العجز علی الصدر چیه؟ چه فرقی با هم دارند؟ فرقش اینه که شاعر خب اینها رو در جایگاه خودش میاره،تا اینجا فرقی نداره،اما فرقش را مخاطب متوجه میشه،چطور؟ مخاطب،من و شما،وقتی یک شعری رو میخونیم یک کلمه ای در ابتدای بیت اومده،ما وقتی داریم شعر رو میخونیم به آخرهای بیت که می رسیم اون کلمه را حدس می‌زنیم،یعنی قبل از اینکه به اون کلمه برسیم حدس می زنیم که چه کلمه ای هست،ممکنه نخونیم،ممکنه مثلا کسی شعر داره شعر را برای ما میگه،ما داریم گوش میدیم،قبل از اینکه برسیم به این کلمه اون کلمه را حدس می زنیم،با توجه به مفهوم بیت هست،مثال معروف،ببینید حافظ الکی بزرگ نیست...

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

دقت فرمودید دوستان؟ به این صنعت میگن صنعت ارصاد و تسهیم،یعنی کلمه ای را در ابتدای بیت بیاریم و همان رو در انتهای بیت و معمولاً در جایگاه قافیه تکرار کنیم به گونه‌ای که مخاطبین آن را حدس اش میزنند،دوستان عزیز اگر سوالی دارید در خدمتتون هستم اگر نه،کلاس را تمومش می کنیم،دوستان گرامی بهتون خسته نباشید میگم،من هم از شما عزیزان تشکر می کنم که وارد کلاس شدید و بنده هم متقابلاً به همه شما عزیزان خسته نباشید میگم و آرزوی سلامت و تندرستی

تا جلسه آینده خدا نگهدار شما

خداحافظ

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی