کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

روح اله باصری
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
رشته زبان و ادب فارسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

نویسندگان

جلسه ششم درس سیر آراء و عقائد اسلامی

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۵۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُالْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ و الصلاة على رسوله نبی الرحمة و إمام الأئمة و سراج الأمة المنتخب من طینة الکرم و سلالة المجد الأقدم و مغرس الفخار المعرق و فرع العلاء المثمر المورق و على أهل بیته مصابیح الظلم و عصم الأمم و منار الدین الواضحة و مثاقیل الفضل الراجحة

آرزوی توفیق و سر بلندی دارم برای شما دانشوران عزیز،از خدای بزرگ میخواهم که در مسیر بندگی،همگان را مورد عنایت ویژه خودش قرار دهد.

در بررسی سیر آراء و عقائد متکلمان اسلامی هستیم،من به اختصار عرض می کنم سرفصل های این درس را،تا دوستان بتوانند بصورت آزاد خودشون نیز مطالعه کنند،بررسی کنند و محور کار ما هم بر سر همین سرفصل هاست،در کنار و چارچوب همین سر فصل هاست،شاید کلاس و وقت آن پاسخگوی همه این موضوع ها نباشد،بنابراین باید شما تلاش و کوشش کنید،گوش بفرمائید که خودتان پیرامون این موارد اطلاعاتی را بدست آورید...

مهمترین سر فصل هایی که در این درس باید به آنها پرداخته شود که تاکنون ما به مواردی اشاره کرده ایم و به یاری خدای متعال متناسب با وقت باقیمانده ترم نیز به آنان خواهیم پرداخت...

  • رابطه ادبیات فارسی و دین اسلام (که جلسه اول و دوم روی این قضیه صحبت شد)
  • معرفی علوم اسلامی و تاکید بر کلام اسلامی
  • فلسفه و تاریخچه پیدایش کلام اسلامی
  • زمینه های پیدایش مباحث کلامی در صدر اسلام
  • کلام معتزلی،کلام اشعری (که روی اینها اشاره ای کرده ایم و بعد هم صحبت خواهیم کرد)
  • مقایسه اصول عقائد اشاعره و معتزله
  • بررسی تاثیر دو مکتب اشاعره و معتزله بر ادبیات فارسی
  • تاریخچه پیدایش تشیع
  • اصول عقائد شیعه
  • و اگر فرصتی پیدا شد (کلام اسماعیلی،اخوان الصفا،بابیه،شیخیه،مدرن) باید مورد بررسی قرار بگیرد...

امروز بحث ما پیرامون یکی از مبانی اعتقادی فرقه کلامی معتزله بنام عدل می باشد. خب! هیچیک از فرقه های اسلامی عدل را انکار نمی کنند،اما در چگونگی آن اختلاف نظر دارند و همه آنها عدل را بعنوان یکی از صفات خداوند،مورد توجه قرار داده اند.

حال در بعضی از جهت ها اختلافاتی خاص بین معتزله و اشاعره وجود دارد اما معتزله بر این باورند،برخی کارها فی حدّ ذاته در اوج عدل هست،در مقابل برخی کارها،فی حد ذاته ظلم،مثلا پاداش دادن به افرادی که مطیع دستورهای الهی هستند و آنها را انجام می دهند و مجازات افرادیکه عاصی هستند،از دستورهای الهی سرپیچی می کنند این مطلقِ عدل است. پس این نکته را توجه داشته باشید که پاداش به عمل عابدان و کسانیکه کار خوب انجام می دهند و مجازات عاصیان،فی ذاته،خودش عدل است و اینکه معتقدند،عدل،یکی از صفات خداست و باید خداوند چنین کاری را انجام بدهد و مُحال است که خداوند این کار را انجام ندهد،همچنین،مجبور ساختن انسان به گناه و یا مَسلوبُ القدره کردن،قدرت را از او گرفتن و اینکه،بخواهد خلق معصیت،بدست انسان انجام بیفتد و خداوند بخواهد او را مجازات کند،این را ظلم می دانند. خوب دقت کنید! اختلاف ها در اینجا شروع می شود،اینکه خدا عادل است را همه قبول دارند،باید گناهکاران را مجازات کند و خوبان را،کسانیکه کار نیک را  انجام می دهند را پاداش دهد،اما اینها بر این باورند که قدرت گناه را از انسان بگیرند،یعنی انسان خودش قدرتی در خلق بعضی از کارها نداشته باشد،بعد بخواهی او را مجازات کنیم،ظلم است و خداوند هم که به بندگانش ظلم نمی کند،استناد ظلم به خداوند قبیح است،زشت است،بر خلاف شئونِ خدایی است،حالا در اینجا اشاعره چه می گویند؟ اشاعره می گویند،فی حدّ ذاته هیچ کاری عدل نیست و هیچ کاری فی حدّ ذاته ظلم نیست،آنچه خدا بکند عین عدل است،مثلا اگر خداوند به عدّه ای کیفر بدهد و به عده ای پاداش،مثلا آنهایی که گنهکار و عاصی هستند پاداش بدهد،آنهایی که مطیع هستند و انجام عمل می کنند خب! کیفر دهد،باز می گویند عین عدل است،اگر خداوند قدرت را از انسان بگیرد،باز عین عدل است،اشاعره می گویند و بر این باورند که هر چه خداوند انجام دهد،فی حدّ ذاته ظلم نیست ولو عابدان را عِتاب کند و عاصیان را نوازش،آنچه آن خسرو بکند عدل است،آنچه آن خسرو کند شیرین بود،حالا معتزله همانطور که قبلا هم بیان شد،خب! طرفدار عدل هستند اما،درباره انسان اعتقاد به اصل آزادی و اختیار دارند،خوب روی این قضیه دقت کنید! چون آنجا گفتند انسان نمی شود مسلوب القدره باشد و کاری را بعد انجام بدهد،مورد مجازات قرار بگیرد،یعنی مجبور باشد که مورد مجازات قرار بگیرد. خب! اینها معتقد به اصل آزادی و اختیار برای انسان هستند و به شدت هم از آن دفاع می کنند،بر خلاف اشاعره که منکر آزادی و اختیار انسان هستند،معتزله،با مطرح کردن اصل عدل،خب! بر این باورند که برخی اَفعال،فی حدّ ذاته عدل هستند و برخی فی حدّ ذاته ظلم،خب! نیکی کردن،عفّت،تقوا،اینها فی ذاته نیک هستند،دروغ،خیانت،ظلم اینها فی حدّ ذاته بد هستند،یادتون هست که اساس کار معتزله،وابستگی شدید به عقل هست،در رابطه با عدل هم معتقدند که عقل حکم می کند،که عدل خوبه و باید انجام بگیره و ظلم بد هست،باید از آن دور شد،اما در کنار آن،معتقد به حُسن و قُبح ذاتی کارها هستند،که گفتیم ذاتاً امانت،تقوا،نیکی،ذاتاً اینها نیک هستند،دروغ و خیانت و بدی ذاتاً بد هستند،معتقدند که افعال در ذات خود و قبل از آنکه خداوند درباره آنها حکمی صادر کند،حُسن و قبح ذاتی دارند،اینها به اصل دیگری درباره انسان می رسند و اون اینه که انسان عقل دارد،پس عقل انسان در درک خوبی و بدی کارها،استقلال دارد،یعنی صرفنظر از اینکه شارع (خداوند) دین،اشاره ای به کارهای بد و کارهای خوب کرده باشد،خب! عقل قدرت این تشخیص را دارد که حالا چون اشاعره در این قسمت به شرع و جبر هستند،به این اعتقاد ندارند،با معتزله مخالفت دارند و اینکه حسن و قبح ذاتی و عقلی که اهل اعتزال،معتزله طرفدارش هستند و اشاعره منکر آن،خب! خیلی بحث های دیگر را به دنبال می آورد،پس معتزله بر این باورند که در انجام اعمال،انسان بخاطر داشتن عقل،قدرت تشخیص و انجام کار خوب و دور شدن از کار بد را دارد و عدل الهی هم نیز بر همین اساس است،که به کار خوب پاداش دهد و به کار نیک مجازات،نتیجه این کلام چیست؟ که معتزله افعال انسان را برخواسته از اختیارش می داند و عقل را عنصر تشخیص خوب و بد می داند،بنابراین بر این باورند که خداوند عادل است و باید به اونی که کار خیر انجام میده پاداش بده،اونی که کار بد انجام میده مجازات بده،بر این اساس،بر این عبارت دقت بفرمائید،که اینها عقل را چه تعریفی می کنند؟ "عدل هو تنزیه الباری تعالی عن فعل القبیح و الاخلال بالواجب" عدل منزه دانستن خدای متعال،از انجام دادن کارهای زشت و ناپسند و ترک آنها می باشد،این تعریفی است که از عدل می کنند و توجه به واجب  و اینها استناد هم می کنند به آیاتی و روایت هایی و احادیثی که دامنه آن خیلی گسترده است،پس شما ببینید که این معتزله در این باره چه اعتقاداتی دارند؟ چه چیزی را دارند بیان می کنند؟ اختلاف اشاعره در این قسمت را بعداً اشاره خواهیم کرد،پس اینها عدل را باور می کنند،باور به عقل هستند،به حسن و قبح عقلی باور دارند،این یکی از مباحث اعتقادی اهل اعتزال هست.

نکته بعد بحث منزله بین المنزلتین است،در لغت به معنای حدّ وسط هست،یکی از اعتقادهای اهل اعتزال،منزله بین منزلتین است،منزلت بین دو منزل،به زبان ساده تر،منظور اینها اینه که،کسی که گناه کبیره انجام می دهد،خوب دقت کنید،نه مومن است و نه کافر،بلکه بین این دو تا قرار دارد،که حالا معتزله نام این مرحله را منزله بین منزلتین گذاشته اند،یک گروهی کلامی هستند بنام مُرجِعه به معنی امیدواران،امیدواران به عفو الهی و اینها مردم را به این سمت بردند و حاکمان هم زیاد از اینها حمایت کردند،چون معتقد بودند که اگر حاکم گناهی کند،عیبی بر او نیست،چون امید به رحمت الهی دارد و ممکن است که مورد عفو قرار بگیرد و اندیشه آنها هم به نفع دستگاه حاکمیت بود،در برابر اینها گروهی بودند بنام خَوارج  که آنها توجهی به این کار نداشتند و معتقد بودند که اهل گناه و اهل کفر،خب اینها،کافر هستند و از دین خارج هستند،حال معتزله یک جایگاه و حد وسطی را انتخاب میکند،بین خوارج و بین مرجعه،پس اینها را گفتند که عقیده اینها منزله بین منزلتین هست،یعنی بین خوارج و مرجعه،یعنی یک حد وسطی هستند،خب! اول کسی که این عقیده را ابراز می کند،واصل بن عطاء هست،که قبلا هم گفتیم بانی فرقه معتزله هست و شاگرد حسن بصری بود،جریان هم به اینصورت است که روزی واصل مقابل استادش حسن بصری نشسته بود که این مساله ای که مورد اختلاف خوارج و مرجعه بود را پرسیدند،که آقا،مرجعه می گویند اهل گناه باید همیشه امیدوار باشند و بخشیده می شوند،ولی خوارج می گویند اینها از دین خارج شده و کافرند،قبل از اینکه حسن بصری استاد واصل بن عطاء جوابی بدهد،واصل گفت به عقیده من اهل گناهان کبیره،نه فاسق هستند و نه فاجر،بعد هم از آنجا دور شد،یک نظر جدیدی را داد،از آنها کناره گیری کرد و عده ای هم گفتند،حسن بصری ایشان را از تشکیلات خودش خارج کرد،ایشان هم رفت دنبال تبلیغ اندیشه های خودش و قبلا هم گفتیم که چرا به این گروه معتزله می گویند،که چون حسن بصری گفت: "اعتزل عنا" از ما جدا شو و برو،و عده ای هم گفتند "اعتزلا قول الامه" یعنی واصل بن عطاء و عمربن عبید که از شاگردان حسن بصری بودند،این دو تا از قول امت که حسن بصری و دیگران باشند خارج شدند و نظریه دیگری را انتخاب کردند،روی کار آمدن معتزله هم از کجا شروع شد؟ و معتزله در باب افعال،معتقدند که افعال غیر ارادی از صنع بنده نیست،از خداست،یعنی چی؟ مثلا خلقت،ما به دنیا آمده ایم و در آمدنمون که نقشی نداشتیم،این فعل خداست،پس ما اینجا اراده ای نداشتیم و اینکه یک افعالی هستند ارادی،که از صُنع بنده است،از فِعل بنده است و انسان به انجام دادن آنها تواناست،با اراده خودش آنها را به جا می آورد و در راه انجام دادن آنها هم اختیار دارد و هم آزادی دارد،حالا در اینجا چه چیزی را باید کنار این امر آورد که قابل پذیرش باشد؟ از نظر اونها؟ اونها معتقدند که علم خداوند بر عمل انسان سابق است،در باب افعال ارادی و اختیاری که معتزله بر این باورند که انسان چون عقل دارد و خودش این کارها را میتواند انجام بدهد،می گویند علم خداوند بر عمل انسان سابق است،یعنی چی؟ یعنی اوست که به انسان قدرت می بخشد تا اعمال خودش را انجام دهد و اینکه خداوند آگاه از عمل انسان است،باز اشاره دارند به اینکه،اگر خداوند خالق افعال انسان است و انسان ها آنها را انجام نمی دهند،پس چگونه روز رستاخیز میخواهد آنها را به حساب بکشاند،مورد محاسبه قرار بدهد؟ چجوری میخواد به اونها پاداش بده؟ به اونها عِقاب بده؟ اگر خدا خالق افعال انسان هاست،در اینصورت همه اون چیزهایی که را خدا بر بندگان خود،بعنوان فرائض مقرر کرده،خب! جلوه دیگری پیدا میکند،اگر خداوند آفریدگار افعال انسان باشد و بعد انسان ها اونها را انجام دهند یا انجام ندهند،چگونه می خواهد آنها را مجازات کند؟ اگر انجام دهند که جبری است،اگر هم انجام ندهند که خدا عامل اون فعل بوده،چگونه میخواد اونها را مجازات کنه؟ این یک دلیل و توجیه که برای خودشون میگویند،خب دقت کنید! در بررسی اندیشه های اعتزالیِ پیرامون عدل هستیم یا می گویند اگر خداوند آفریننده افعال بندگان است،پس فایده فرستادن پیامبران و دعوت آنها برای نجات از گمراهی چه میتواند باشد؟ اگر خداوند آفریدگار افعال بندگان هست و پس از آن،از اونها حساب می کشد،خب! بر این اساس که این افعال از اون بنده سر زده،ریشه جبر دارد و این حسابرسی،ظلم آشکاری است که انسانی را بخاطر عملی که مجبور هست،بخواهی مجازات کنی،برخی از اعمال انسان شرّ است،حالا آیا جایز است که صدور چنین افعالی را به خدا نسبت دهیم؟ آیا جایز هست خدا را مصدر شرّ بشماریم؟ بر این اساس،اینها جبر را رد می کنند و می گویند که انسان آزاد است و به همین صورت قَدَر را هم نفی می کنند و کسانی که معتقد به جبر هم باشند آنها را تکفیر می کنند. حالا در شیعه داستان چیز دیگری است،که در جای خودش توضیح خواهیم داد،به اختصار،معتزله،اعتقاد به آزادی انسان در انجام امور دارند،معتقد به این هستند که انسان عقل دارد،بر اساس عقل می تواند کارها را انجام بدهد...

از پسِ تقدیر بد کردن عذاب از عدل نیست

ظالم اند آنها که نسبت به داور کرده اند

پس اینها معتقدند که انسان باید در انجام کارها مختار باشد،آزاد باشد و بتواند خودش با آزادی کار خودش را جلو ببرد،معتزله معتقد به اختیار هستند،اشاعره معتقد به شرع هستند،میگن هر چی شرع گفته ما باید اون را انجام دهیم،در شیعه میگیم خدا مقدّر کرده،کار انجام می افتد و قرار هست که انجام بیافتد این کار،خب! انسان چه گناهی دارد؟ در شیعه جریان اش فرق میکنه،بحث اش فرق می کند،تقدیر چنانچه با عقل همراه باشد خوب است،اهل اعتزال در رابطه با عدل اینطور می گویند،نه همه جا،اشاعره در این باره تابع شرع هستند،شیعه در رابطه با جبر و اختیار ،کلام امام صادق علیه السلام : " لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن‏ " نه ما جبری مطلق هستیم و نه اختیار مطلق داریم،آمدن به دنیا،خلقتمون و عجل مصما دست ما نیست،اما انتخاب شغل،محل تحصیل،بعضی کارها در اختیارمون هست،نه جبری مطلق و نه مختار مطلق،این نظر شیعه است،ولی اینها معتقدند که انسان بر اساس حسن و قبح ذاتی اعمال و داشتن عقل،خودشون مختار هستند،اگر قرار باشه پاداش ببیند پاداش اش باید بر اساس اختیارش باشد،اگر قرار هست مجازات ببیند مجازاتش باید بر اساس اختیارش باشد.

آیات زیادی در قرآن داریم که دقیقا بحث جبر را پیش می آورد:

  1. کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ: خدا هر که را بخواهد به بیراهه مى کشاند و هر که را بخواهد به راه راست رهنمون مى شود و شمارِ سپاهیان پروردگارت را جز او کسى نمى داند ، و یادآورى تعدادشان جز تذکارى براى بشر نیست.
  2. وَلَا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ: پند دادن من شما را سودی ندهد اگر که خواسته باشم که شما را پند دهم.
  3. إِنْ کَانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: اگر خدا می خواست که شما را از راه به دَر بَرد می توانست،او پروردگار شماست و شما به سوی او باز می گردید.

خب! اهل اعتزال،معتزله،می گویند این آیات که بر اساس جبر است،بر این اساس،اگر خدا بخواهد انسان را مجازات بکند که این عدل نیست،عدل اونی هست که انسان بر اساس اختیارش،که عملی را انجام می دهد،بخواهد مورد مجازات قرار بگیرد.

ما اعتقادمون که بر اساس شیعه هست،نه کلام اعتزالی،نه کلام اشعری،نه مرجعه،نه قدریه،که حالا روی اعتقادات شیعه بحث خواهیم کرد إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا: ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند.

اختیار در بعضی از امور،جبر هم در بعضی از امور،ولی اینها کاملا معتقد در افعال بنده به اختیار هستند،نه جبر،خب! آنچه بیان کردیم بحث عدل از دیدگاه اشاعره و بصورت کلی،معتزله بود. من یک مرور گذرا باز میکنم از اندیشه های فرقه معتزله تا یک آمادگی بیشتری در این رابطه وجود داشته باشه...

خب به اختصار معتزله معتقدند: افعال خیر از خداست و افعال شر از انسان است،قرآن مجید مخلوق و محدث است و قدیم نیست،خدای متعال در قیامت هم دیده نمی شود،هرگاه مومن مرتکب گناهی بشود،مثل دروغ،مثل شرابخواری منزله بین منزلتین است،نه مومن هست و نه کافر،اینجا چی میشه،فاسق خواهند بود،بعد اینها اعجاز قرآن را در صرفه می دانند،به این دلیل که خدا ذهن ها و همت ها را از آوردن نظیر آن منصرف کرده،قرآن در اوج اعجاز است،در حالیکه ما شیعیان اعتقادمون به صرفه چیز دیگری است و اگر خدا عرب ها را از معارضه با قرآن منصرف کرده کل انسانها را منصرف کرده،چون قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا: بگو که اگر جن و انس متّفق شوند که مانند این قرآن کتابی بیاورند هرگز نتوانند مثل آن آورند هر چند همه پشتیبان یکدیگر باشند. در شیعه وضع فرق می کند،متوجه این اصول باشید تا هر یک از اینها را در جایگاه خودش بررسی کنیم.


ما شیعیان معتقدیم که در بعضی از امور جبری هستیم و در بعضی امور آزاد،بر اساس این آیه قرآن هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا: آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی هیچ لایق ذکر نبود؟ در باب جبر و اختیار امام صادق علیه السلام می فرمایند: لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن‏ نه جبر مطلق و نه آزاد بلکه ما بین این دو هستیم.

مرغ جبری را زبان جبر گو

مرغ پر اشکسته را از صبر گو

که دامنه آن در ادبیات هم گسترده و وسیع است...

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

در پس پرده چمن آرایی هست...

خب! توفیقی بود که این جلسه خدمتتون باشم،باز هم اشاره میکنم به سر فصل هایی که امروز عرض کردم،توجه داشته باشید،خودتون هم مطالعه کنید،تلاش و کوشش کنید،که ان شاء الله به توفیق الهی این درس را با سر بلندی و کسب اطلاعاتی و با خاطره خوب پشت سر بگذارید،از خدای بزرگ می خواهیم که در فرج امام عصر تعجیل بفرماید،همه مریض ها را از خزانه کَرَمَش شفای عاجل عنایت بفرماید،گره از کار بندگانش باز کند،ما را در دنیا و آخرت مورد لطف و مغفرت خودش قرار دهد.

والسلام عَلَیکمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَکاتُهُ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی