کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

روح اله باصری
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
رشته زبان و ادب فارسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

نویسندگان

درس سیر آراء و عقاید اسلامی -جلسه اول

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ

«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»

به نام آن که جان را فکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

توانایی که در یک طرفةالعین

ز کاف و نون پدید آورد کونین

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد

هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم

وز آن دم شد هویدا جان آدم

" شیخ محمود شبستری » گلشن راز"

با عرض سلام و ادب و احترام و تقدیم بهترین ها خدمت شما فرهیختگان،دانشوران و عزیزانی که در این مقطع از تحصیل در این واحد دانشگاهی و در این درس حضور پیدا کرده اید. برای همه شما از خداوند متعال طلب بهروزی و شادکامی می کنیم. آغاز این مقطع از تحصیل را گرامی میدارم و از خدای بزرگ طلب میکنم که همه ما را توفیق و عنایت مضاعفی نصیب کند که بتوانیم در پاسداری از حریم آموزش و ادبیات وظیفه خود را انجام دهیم. کم و بیش با چگونگی کلاس های مجازی آشنا هستید به یقین دوره کارشناسی ارشد حتما کلاس ها باید بصورت حضوری و پژوهش محور باشد اما باید تسلیم این شرایط پیش آمده شد و برگزاری کلاس های مجازی بهتر است از اینکه آموزش به تاخیر بیفتد. بسیار خدای بزرگ را سپاسگزارم که مجدد توفیقی نصیب کرد که در این مقطع بعد از وقفه ای که ایجاد شده بود در خدمت شما عزیزان باشم قرار بود با درس مثنوی و درس سیر آراء و عقائد اسلامی در ادبیات فارسی انجام وظیفه شود بدلیل مشکلات تنظیم ساعات همکاران من همین یک درس را توفیق دارم که در خدمت شما باشم. یک اشاره ای میکنم به چگونگی مقطع کارشناسی ارشد،همه شما بخوبی میدانید و آگاه هستید که ادبیات فارسی یک جایگاه رفیع و با عظمتی دارد که قطره ای از آن از زبان حکیم طوس چنین آمده است:

برافکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند 

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

اندکی از عظمت فرهنگ و تمدن ایرانی در کاخ رفیع فردوسی با سی سال خدمت تجلی پیدا کرده است. همینطور قیاس کنید کاری که دیگران انجام داده اند از رودکی پدر شعر فارسی گرفته تا امروز و از نویسندگان بزرگ همچون عنصر المعالی تا به امروز چه عزت هایی بر این کاخ بلند اضافه کرده اند پس ادبیات ابزار پاسداری و حفاظت از کاخ چند قرنی ادبیات فارسی است.ادبیاتی که ریشه در قبل از اسلام دارد با آن همه عظمت و ریشه در بعد از اسلام دارد با عظمتی مضاعف،پس آموزش ادبیات فقط برای حفظ زبان مادری نیست برای لذت بردن از شعر نیست بلکه ادبیات ابزاری است برای پاسداری از فرهنگ و تمدن،ادبیات فارسی یکی از بزرگ ترین و شاید بی نظیر ترین فرهنگ و تمدن را در درون خودش جای داده است پس شما آمده اید که بیاموزید که باید این کاخ رفیع حفظ شود. ابن بطوطه جهانگرد مغربی می گوید هنگامی که در دربار پکن به سر می برد در مجلس فرزند امپراطور غزلی از سعدی می خواندند یکی از بیت های اون غزل این بوده است:

تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام

چون در نماز استاده‌ام گویی به محرابم دری

"غزل 542 "

در شمال سوماترا بر سنگ قبری بیتی از سعدی حک کرده بودند،در ناپایداری دنیا،در زمانی که به مردم اجازه نمی دادند که زبان را یاد بگیرند،فرهنگ را یاد بگیرند،پارسی زبانان آثار با عظمت را در دل دیوارها پنهان می کردند،وقتی به فرمان استالین کتاب های فارسی را از مردم می گرفتند و نابود می کردند،مردم از سر عشق به فرهنگ و تمدن و زبان فارسی،کتابها را در بین دیوارهای خانه ها پنهان می کردند و روی آنرا گچ می گرفتند،خب این پاسداری ببینید چقدر با عظمت بوده است،چقدر پاسداری از حریم زبان و ادبیات فارسی شهید داده است شهید اندیشه،شهید قلم،شهید سخن،کسانیکه وجود خودشون را در این راه از دست دادند...

در شمال سوماترا بر سنگ قبری بیتی از سعدی حک کرده بودند،در ناپایداری دنیا،در زمانی که به مردم اجازه نمی دادند که زبان را یاد بگیرند،فرهنگ را یاد بگیرند،پارسی زبانان آثار با عظمت را در دل دیوارها پنهان می کردند،وقتی به فرمان استالین کتاب های فارسی را از مردم می گرفتند و نابود می کردند،مردم از سر عشق به فرهنگ و تمدن و زبان فارسی،کتابها را در بین دیوارهای خانه ها پنهان می کردند و روی آنرا گچ می گرفتند،خب این پاسداری ببینید چقدر با عظمت بوده است،چقدر پاسداری از حریم زبان و ادبیات فارسی شهید داده است شهید اندیشه،شهید قلم،شهید سخن،کسانیکه وجود خودشون را در این راه از دست داده اند.

حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید

از شافعی نپرسند امثال این مسائل

"غزل 307 حافظ"

در سالهایی که در کشورهای آسیای مرکزی قرآن را جمع کرده بودند مادران زیر سر نوزادانشان دیوان حافظ می گذاشتند تا آرامش بیابند،مومنانی که میخواستند نماز بخوانند اما آنرا از کسی نیاموخته بودند رو به سوی قبله می کردند و دو غزل از حافظ می خواندند بنابراین آموزش و یادگیری و یاد دادن زبان و ادبیات فارسی اولین رسالتش پاسداری از این کاخ رفیع و با عظمتی است که قرن ها برای آن عده ای همه وجود خود را گذاشته اند،داده اند، پس شما در اینجا جمع شده اید اول برای این کار،دوم،کاری که در مقطع ارشد باید انجام بگیرد تهیه منابع است یعنی یک دانشجوی ادبیات باید حریص ترین فرد به خرید و نگهداری کتاب های لازم باشد در هر زمینه ای ،چون بدون کتاب زیستن یک زیستن بدون بال و پر پرواز هست. خب هر چند این سالها تامین منابع کار سختی است اما یک رسالت و یک وظیفه مهم است،خود معلمی،یکی از وظایف شماست به این معنا که بدانید عشق شما به کدام سمت در ادبیات می رود،حماسه است،عرفان است،ادبیات تعلیمی است به کدام سمت عطش شما در حال یکه تازی است که خودتان آن عطش را سیراب کنید.مگر در هر دوره از آموزش فرصت گفتن و شنیدن چقدر است؟ پس دانشجوی ادبیات باید خودش معلم خودش باشد.سوز ادبی خود را بیابد و با تلاش خود بر آن سوز آب معرفت و دانایی بریزد.خود باوری امروز متاسفانه با وضعیت خاصی که در حوزه فرهنگ و علوم انسانی پیش آمده است یکی از آسیب های نابخشودنی آن اینست که حرمت علوم انسانی خدشه دار شده،این که گرایش می دهند افراد را به سمت علوم فنی و علوم پایه ،فرداهای نه چندان دور آسیب آنرا خواهند دید ، که تضعیف علوم انسانی،تضعیف ادبیات،یعنی تضعیف فرهنگ و تمدن چند هزار ساله،پس با این حس خود باوری که ما در مسیری قدم نهاده ایم ،با همه عزت ها ،با همه شکوهی که قبل از اسلام و بعد از اسلام ما میراث دار آن هستیم و باید بپذیریم راه سعدی،مولوی،حافظ با تلاش ما به نسل های بعد منتقل شود. ارتباط با گذشته خیلی از شما شاید بین کارشناسی تون و تا اینجا که آمده اید زمان خاصی را از شما گرفته باشد باید برگشت به آنچه یاد گرفته اید به آنچه خوانده اید و یک ارتباطی برقرار کنید، بین گذشته ادبی و فرهنگی خودتون و این آغاز فرهنگی و ادبی از این جهت است که باید وقت زیادی گذاشت باید در پاسداری از این حریم وقت گذاشت،تلاش کرد،کوشش کرد که همه شما عزیزان بخوبی با این رسالت آشنا هستید،پس ما در اینجا جمع شده ایم،نه اینکه یک فرد به نام استاد و دیگران بنام دانشجو،بلکه به این معنا که عده ای برای پاسداری از کاخ رفیع زبان ،فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی دل به این راه داده اند که انجام وظیفه کنند و در برابر نسل های آینده مورد نکوهش نباشند. نسل آینده نسل کنونی است اگر فرزند ما صورت صحیح خواندن و نوشتن یک کلمه را سوال کرد بتوانیم جواب دهیم،جامعه مدیون بزرگان فرهنگ و ادب و هنر است،شما در این مسیر آمده اید تا عظمت بزرگان را نصیب خود کنید،مجدد برای همه شما آرزوی سربلندی میکنم.

و اما این درس ،سیر آراء و عقائد اسلامی،در ادبیات فارسی،قبل از ورود به بحث های تخصصی این درس،من یک مقدمه ای خدمت شما عزیزان عرض میکنم تا بخوبی متوجه شوید که اهداف این درس چیست؟ سر فصل های این درس چیست؟ و دایره این درس هر روز توسعه می یابد از این جهت که سیر اندیشه توسعه یافته است،از این جهت که معارف اسلامی می خواهد پاسخگوی عصرها و نسل ها باشد،ادبیات پارسی بعد از اسلام همه شما میدانید که ریشه در اعتقادهای دینی دارد،تا اونجایی که یکی از قوی ترین محورهای قدرت اندیشه ادیبان،شاعران و نویسندگان علوم اسلامی است. زبان یک ابزار هست که برای انجام وظیفه خود احتیاج به اندیشه دارد. علوم اسلامی اندیشه زبان فارسی است،ادبیات فارسی است،ادبیات فرهنگ نامه چند بعدی است که مهمترین بعد آن مفاهیم دینی است،شعر زمانی عظمت پیدا می کند که بعد هنری خودش را حفظ کند،بعد زبانی خودش را حفظ کند و این دو بعد بتواند عالی ترین ابزار انتقال اندیشه باشد. بنابراین مفاهیم دینی می آید و شعر را عزت می دهد ،نثر را عزت می دهد،از این جهت که معارف دینی از خالق به پیامبر و از پیامبر به دیگران منتقل شده است و هیچ سخن و هیچ کلامی چون کلام پروردگار نیست. کلامی که بارها تحدی شده است، قل: ای پیامبر بگو لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لایَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً "آیه 88 سوره اسراء" همه جن و انس فرموده پشت به پشت هم بدهند نمیتوانند یک آیه مثل آیات قرآن بیاورند. مسیلمه کذاب آمد طبع آزمایی کرد گفت کاری نداره من مثل آیات قرآن بیاورم،خب در قرآن آمده است الْقَارِعَة مَا الْقَارِعَةُ وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ، منم می گویم: الفیل و ما الفیل و ما ادراک ما الفیل له ذنب و بیل و خرطوم طویل،وقتی خداوند می فرماید القارعه به معنای کوبیدن است،القارعه یکی از نامهای قیامت است،القارعه بیانگر همه دگرگونی های روز قیامت است،موسیقی القارعه صدای پای قیامت را داره یادآوری میکنه،فرق داره با الفیل و... پس سخن خدا تجلی پیدا می کند بر زبان شاعران و نویسندگان و اون سخنان ،سخنان آرمانی و آسمانی میشود.

صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت

قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

"غزل 199 حافظ"

مولوی سخن خودش را سخن ملائکه میدونه،حافظ هم به همین صورت و دیگران هم به همین صورت،ادبیات فارسی از جهت غنا و مفاهیم در دنیا بی نظیر است شیفته شدن گوته را ببینید "با شعر حافظ" شیفته شدن فیتز جرالد را ببینید رباعیات خیام را به انگلیسی برگرداند،از جهت وارث فرهنگ و تمدن پیش از اسلام و بعد از اسلام ادبیات بسیار بسیار ستودنی است کمتر اثری چه نظم و چه نثر را میتوان پیدا کرد که سرشار از وارث دینی نباشد. شما ببینید بر اساس این حدیث پیامبر که هم علمای شیعه و هم علمای تسنن نقل کرده اند: "کلّ امر ذی بال لم یبدأ فیه به بسم الله فهو ابتر" ما هیچ اثری نداریم که با نام خدا شروع نشده باشد،فردوسی را ببینید به نام خداوند جان و خرد،نظامی را ببینید،ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز،سعدی را ببینید به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین فقط ما دو اثر داریم که در ظاهر با نام خدا شروع نشده اون هم نام لفظی یکی مثنوی است و یکی هم حافظ هست.

در حالیکه اونهایی که اهل دل هستند خوب می دانند که وقتی مولوی می گوید بشنو از نی چون حکایت می کند در اصل شروع،شروع قرآنی است با اشاره به آیه 204 سوره اعراف وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ چقدر خداوند در قرآن خطاب استماع و شنیدن دارد؟ در اصل بشنو کلمه قرآنی است،مولوی هم بگونه ای دیگر با نام خدا اثر خود را شروع می کند،حافظ هم به همین صورت،اونم با نام خدا داره شروع میکنه،اما بگونه ای دیگر،پس می بینیم که اکثر آثار سرشار از معارف دینی است،کمتر اثری است که آراسته به احادیث و روایات نباشد،کمتر اثری را ما می بینیم،که رد پای قرآن و حدیث در اون نباشد،پذیرش ادبیات و فهم آن مستلزم یادگیری دانش های مختلف هست،شما بخوبی می دانید که اگر کسی بخواهد حافظ را بفهمد ،مولوی را بفهمد،سنایی را بفهمد،تمهیدات عین القضات را بفهمد،حتما باید بر علوم مختلفی تسلط داشته باشد،بویژه علوم اسلامی،ممکن نیست بدون اطلاع از اندیشه های دینی ،اطلاع از لطائف قرآنی و روایی،ادبیات را درست فهمید.

شما به این اشعار مولوی توجه بفرمایید:

پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود

از شراب لایزالی جان ما مخمور بود

ما به بغداد جهان جان اناالحق می‌زدیم

پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود

پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد

در خرابات حقایق عیش ما معمور بود

جان ما همچون جهان بد جام جان چون آفتاب

از شراب جان جهان تا گردن اندر نور بود

ساقیا این معجبان آب و گل را مست کن

تا بداند هر یکی کو از چه دولت دور بود

جان فدای ساقیی کز راه جان در می‌رسد

تا براندازد نقاب از هر چه آن مستور بود

"غزل 731 مولوی"

یعنی ما نمی توانیم اینها را بفهمیم،تا زمانیکه سیر اندیشه اسلامی را ندانیم،تا زمانیکه قرآن و حدیث را ندانیم،اگر نظامی عروضی گفته است که عادت باید کرد به خواندن رب العزه و اخبار مصطفی صل الله علیه و آله و سلم و آثار صحابه و امثال عرب و کلمات عجم،نشانگر تجلی مبانی دینی در ادبیات است،نظامی عروضی چه اشاره ای دارد؟ یعنی نمیشود ادبیات را با همه وجود فهم کرد،بدون فهم معارف دینی و اسلامی،عارفان شاعر مسلک مثل مولوی،همه شما می دانید که مولوی شعر را ابزار بیان اندیشه قرار داده،خودش هم بارها گفته است که:

رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل

مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

یعنی من از شعر بیزارم ولی شعر را ابزار بیان اندیشه میدانم و شاعران عارف مسلک مثل حافظ،سنایی،حافظ معمار اندیشه های الهی،مهندس واژه هاست،کمتر سخنی دارند که بویی از قرآن و حدیث نبرده باشد،در اصل خود حافظ بارها اشاره کرده است:

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

"غزل 94"

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

"غزل 319"

حالا یه عده ای بر سخن مرحوم شریعتی ایراد گرفتند که گفت مثنوی قرآن پارسی است و عده ای هم اعتراض هایی دارند اما مثنوی یک دور تفسیر عارفانه آیات هست.

کعبه العشاق باشد این مقام

هر که ناقص آمد اینجا شد تمام

"یک بیت شعر معروف جامی بر روی سنگ قبر مولوی"

مثنوی که صیقل ارواح بود

بازگشتش روز استفتاح بود

"مولوی،دفتر دوم"

مثنویِّ ما دُکانِ وَحْدت است

غیرِ واحد هرچه بینی آن بُت است

"دفتر ششم مولوی-بیت 1532"

خب ببینید جایگاه علوم اسلامی در این آثار چیه؟ قرآن و سنت مهمترین پناهگاه و دستاویز نویسندگان و شاعران اسلامی بوده است،شما در خاقانی این ترم خواهید خواند،در سنایی خواهید خواند،حتی در متون نثر متکلفانه ای مثل تاریخ جهانگشای خواهید خواند،که علوم اسلامی چگونه اندیشه را به اوج رسانده،کاربرد مفاهیم و آراء اسلامی در ادبیات از جهت زمان،از صدر اسلام تا به امروز،از جهت موضوع و مفاهیم بسیار گسترده است یعنی شما فقط بخواهید اندیشه متکلمان اسلامی را در آثار چند شاعر و نویسنده معروف ببینید خودش یک دنیا کار می برد،مطلبه،این کار هم شده،پایان نامه هایی هست ،اتفاق افتاده،در اصل بزرگان نظم و نثر عظمت خود را مدیون قرآن و حدیث ها بوده اند. تا جائیکه بعضی از اینها گفتند،ما زبان را در اختیار داریم با مفهوم چکار کنیم؟چه چیزی را بر مرکب زبان سوار کنیم که این یکه تازی کند،دشت نوردی کند؟ و جالبه بدونید که از مهمترین دلائل راه یافتن اندیشه ها و آراء اسلامی به آثار ادبیات این هست،اول پذیرش اسلام توسط ایرانیان،وقتی ایرانیان اسلام را پذیرفتند این موجب راه یافتن فرهنگ دینی در اندیشه ادبی ادیبان گردید و اینکه اثر پذیری فرهنگ فارسی از فرهنگ اسلامی موجب نفوذ آراء اسلامی در اندیشه شاعران و نویسندگان شده،خب زبان عربی شد زبان اول جهان اسلام،زبان عربی زبان قرآن بود،فرهنگ دینی بر فرهنگ ایرانی و ملی تاثیر گذاشت و این تاثیر گذاری آمد در شعر و نثر تجلی پیدا کرد،حرکت در مسیر ارزش مداری به این معنا که شاعران و نویسندگان ارزش خودشون و عظمت خودشون را در این می دانستند که سخن نا آراسته به سخن پیامبر و اهل بیت صحابه و تابعین کنند،دلیل دیگر برای راه یافتن اندیشه های اسلامی آثار شاعران و نویسندگان این هست که اونها افتخار خود را در قداست مذهب و معارف دینی می دانستند و اینکه نشان دادن علم و فضل خود را وابسته به کاربرد معارف دینی می دانستند،خیلی جالبه! که شاعران و نویسندگان فارسی زبان از قداست دین،از عظمت معارف اسلامی به نفع خودشون حتی استفاده می کردند،باز برخی از پدیده های فرهنگی موجب راه یافتن آراء و اندیشه های اسلامی در آثار ادبی شد مثل شعر را در خدمت تبلیغ دین قرار دادن،شما ببینید امام محمد غزالی اول کسی است که در جهان اسلام لقب حجه الاسلام گرفته است،چهار صد مجلد کتاب دارد،یکی دو کتاب آن فارسی هست،بقیه عربی هست،حجه الاسلام جهان اسلام امام محمد غزالی هست،ایشان گفته است که آنچه من سالها در روی منبر درباره توحید گفته ام حکیم طوس در یک عبارت آورده است فردوسی در یک بیت گفته است:

ز روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدن دادگر پیشه کن

"داستان سیاوش"

پس شعر شد زبان تبلیغ دین،دوم شعر را وسیله وعظ و اندرز قرار داده،سوم شعر را جلوه گاه عرفان ،تصوف و اخلاق قرار داده،چهارم علاقمندی به آراستن سخن با معارف دینی،تا جائیکه میشود گفت و گفته اند ادبیات فارسی ادبیات اسلامی است،پنجم تحول فرهنگ،همه این نکات نشان می دهد که ادبیات فارسی دانشنامه غنی معارف اسلامی است،از نیمه دوم قرن سوم به این طرف بروز اندیشه های دینی به اوج رسید،حالا در بعضی از دوره ها کمتر و بعضی دوره ها بیشتر،شما فقط ادبیات عاشورایی را بررسی کنید ببینید که به چه صورت شعر ابزار پاسداری از ادبیات عاشورایی شده است بنابراین ما در این درس میخواهیم بررسی کنیم آراء و عقائد اسلامی را که وارد آثار ادبیات فارسی شده،یعنی بگوییم در این شعر،در این نثر،در این متن،چه اندیشه دینی وجود دارد؟ سیر کلام در اینجا کجاست؟ و شاعره چه می گویند؟ معتظله چه می گویند؟ از همین جهت درس (نمیخواهم دچار اضطراب و وحشت بشوید) سنگین و پر پیچ و خمی است،منابع آن هم متعدد هست و شما باید آنچه گفته میشود را یادداشت کنید و از ساعت هشت شب به بعد گوش بدهید تا بر سر فصل هایی که لازم است شما احاطه پیدا کنید به یک تسلط نسبی برسید. خب منابعی را ما میتوانیم خدمت شما معرفی کنیم به شرط اینکه ببینیم اول در بازار هست یا نیست؟ کتابی هم که بتواند جامع و مانعی باشد برای این درس کم و بیش نیست و هر استادی ، هر کسی خودش،یادداشت های خودش را منتقل می کند و ممکن است بالاخره هر کسی از دیدگاه خودش چیزی را بیان کند از همین جهت جامع و مانعی است. پس این درس هدف اصلی اش آشنا کردن شما با سیر آراء و عقائد اسلامی است که در آثار ادبی راه پیدا کرده است.

ای خدای پاک بی انباز و یار

دست گیر و جرم ما را در گذار

یاد ده ما را سخنهای رقیق

که تو را رحم آورد آن،ای رفیق!

هم دعا از تو اجابت هم ز تو

ایمنی از تو مهابت هم ز تو

گر خطا گفتیم،اصلاحش تو کن

مصلحی تو،ای تو سلطان سخن

کیمیا دار که تبدیلش کنی

گر چه جوی خون بود نیلش کنی

این چنین مینا گریها کار توست

این چنین اکسیرها زسرار توست

آب را و خاک را بر هم زدی

زآب و گل نقش تن آدم زدی

"مناجات مثنوی مولوی"

 

 

تا گفتگوی دیگر همه شما را به خدای بزرگ می سپارم،خداوند یار و یاور همه شما باد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تهیه کننده: روح اله باصری-دانشجوی ترم اول مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی (درس سیر آراء و عقایداسلامی و تاثیر آن در ادب‌فارسی)

استاد مربوطه: جناب آقای دکتر کاووس رضایی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

                                                                        روز جمعه مورخ پانزدهم اسفند ماه سال 1399

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی