کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

روح اله باصری
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
رشته زبان و ادب فارسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

نویسندگان

درس متون نظم 4 سنایی و ناصر خسرو-جلسه اول

جمعه, ۶ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۵۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام،خدمت شما دانشجویان عزیز و گرامی،رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد

خب! این جلسه،مقدمه ای کوتاه در مورد درس سنایی و ناصر خسرو خدمتتون عرض میکنم...

سنایی بعنوان آغاز گر عرفان در شعر فارسی هست،اولین شاعری که عرفان را بطور جدی وارد شعر فارسی کرد،سنایی غزنوی هست (در کتاب بسیار معروف حدیقه الحقیقه) اما چون سنایی آغازگر عرفان در ادبیات و فارسی هست،در واقع،هم به عقل توجه می کند،هم به عشق...

هست اعضا چو شهر و پیشه وران

عقل دستور و دل در او سلطان

برای درس ناصر خسرو و سنایی،کتاب حدیقه سنایی غزنوی،به تصحیح مرحوم مدرس رضوی و دیوان ناصر خسرو را دوستان تهیه بفرمایند.کاری را که دوستان باید بصورت عملی انجام بدهند، ان شاء الله تا پایان ترم،نوشتن یک مقاله هست در مورد ناصر خسرو و یا در مورد سنایی غزنوی،بطور مثال،حکمت نظری و عملی در اندیشه های ناصر خسرو ،یا مبانی حکت نظری،یا مبانی حکمت عملی در اندیشه های ناصر خسرو،یا وجوه تشابه و تمایز میان،عرفانی که سنایی در قرن ششم مطرح میکنه با عرفان حضرت مولانا یا هر موضوع دیگری که به ذهن دوستان میرسه

  1. مقاله ای که دوستان قرار هست بنویسند شامل این قسمت ها خواهد بود:
  1. موضوع
  2. چکیده یا همون ابسترکت که در واقع شامل حدود 500 کلمه خواهد بود
  3. مقدمه (معرفی موضوع بصورت گسترده تر و آوردن نمونه ای از متن اصلی در قسمت مقدمه و توضیح دادن در مورد آن)
  4. متن مقاله
  5. نتیجه گیری،دستاوردهای بدست آمده از مقاله
  6. فهرست منابع و ماخذ

دوستان،شما تا پایان نیم سال تحصیلی فرصت خواهید داشت،مقاله را آماده نموده،اما،تمام قسمت هایی را که در نوشتن مقاله نیاز هست انجام شود،حتما رعایت نمایید.

خدمت شما که عرض کنم بعد میروید سراغ متن،خب متن شما ممکنه فرض کنید چهار صفحه باشه پنج صفحه باشه هر تعدادی که باشه متن هم ممکنه یک عنوان های خاصی داشته باشه که در آغاز صفحه یا میان صفحه و هر جا اون عنوان را میارید در ادامه اش شروع می کنید به توضیح دادن سه چهار صفحه ای متنتون هم تموم شد میرید سراغ نتیجه گیری اونوقت مهمترین نتایجی که از تمام این مقاله بدست اومده را شما توی نتیجه گیری بنویسید دوستان تمام مقاله هایی که از این به بعد ان شاء الله می خواهید بنویسید این چارچوب را داره فرق نمیکنه حالا چه میخواهید مقاله فرض کن برای درس آقای دکتر عظیمی آقای دکتر رضایی بنده و سایرین بنویسید چه میخواهید چاپ کنید این روال نوشتن مقاله به این صورت است خب نتیجه بنویسید مهمترین دستاوردهاتون رو در موردش توضیح میدید و میرید صفحه آخر بعنوان صفحه فهرست منابع یا فهرست ماخذ حالا البته خدمتتون که عرض شود قبل از بعضی از به حساب دفتر مجلاتی که شما میخواهید مقالاتتون را ارسال کنید علاوه بر چکیده فارسی همین چکیده فارسی را به زبان انگلیسی هم از شما میخواد که بصورت ابسترکت هست در واقع ترجمه اون را باید بنویسید و برخی جاها میبینید نه این را نمیخواد مجلاتی که بیشتر علمی پژوهشی هست علمی تخصصی علمی ترویجی هستند معمولا ابسترکت را به زبان انگلیسی هم از شما می خواهند که اون ترجمه در واقع چکیده ای است که شما اینجا می آورید خب میریم سراغ فهرست منابع فهرست منابع معمولا دوستان مقاله ای دارای ارزش هست و ارزش اون بیشتر هست که در نوشتن اون مقاله از منابع زیادی استفاده شده باشد هر چقدر چه پایان نامه شما و چه مقاله تون هرچقدر که تعداد منابع و ماخذ شما بیشتر باشه قطعا اون مقاله شما هم سندیت اش معتبرتر هست و ارزش اون بالا میره حالا میخواهید منابع را معرفی کنید به اینصورت اول بر اساس حروف الفبا اول فامیلی اون نویسنده کتاب فرض کنید مثلا اینجا من دیوان ناصر خسرو را دارم و مقدمه سید حسن تقی زاده را عرض میکنم خب اول می نویسید تقی زاده بعد یک کاما میگذارید نام اون شخص سید حسن کاما سال انتشار اون کتاب فرض کنید سال 1358 مثلا بعد یک کاما می گذارید نام کتاب را مثلا اینجا دیوان ناصر خسرو هست بعد دو نقطه بقیه مشخصات شناسنامه ای اون کتاب را که محل چاپ هست مثلا فرض کنید تهران چه چاپخانه ای هست کدام چاپخانه اون را چاپ کرده نوبت چاپ اگر نوبت اول باشه که ذکر نمیشه اگر نوبت دوم به بعد باشه نوبت چاپ هم ذکر میشه و چه چاپخانه ای همه اینها را بهش اشاره می کنید با عنوان شناسنامه اون کتاب که شناسنامه کتاب معمولا صفحه یک دو دقت کرده باشید سرشناسه هست شناسنامه کتاب را کاملا ذکر کرده خب این در مورد مقالتون که فرصت شما دوستان برای تحویل مقاله پایان ترم هست ترم که ان شاء الله تموم شد چون دوستان مثل ترم گذشته که فقط خدمت یکی از همکلاسی های شما بودیم سامانه بصورت مجازی هست ترم گذشته ده نمره ما رو مجاز کرده بودند که بصورت پایان نامه در پایان ترم بگیریم اما ده نمره هم گذاشته بودند بعنوان کار در کلاس احتمالش هست که این ترم هم به همین صورت باشه ما اون ده نمره را دیگه مجبور هستیم برای مقاله ای که شما زحمت می کشید در نظر بگیریم اونوقت مقالتون را دوستان حالا یا ایمیل میدیم خدمت دوستان ایمیل می کنید یا از طریق واتساپ حضوری فرستاده میشه یا اگر هم ممکنه جهت آشنایی ما بگن ما خدمتتون باشیم و اینها اگه قرار باشه که خدمتتون باشیم حالا سعی می کنیم همون روز جمعه یا پنج شنبه باشه اگه قرار باشه بصورت غیر مجازی و رو در رو خدمت دوستان باشیم حداقل یکی دو جلسه همدیگه را ببینیم و بیشتر آشنا بشیم توی اون جلسات پایانی ما میتونیم اون مقاله را از دوستان عزیز بگیریم همراه با اون سی دی که از مقالتون دارید این هم در مورد مقاله...

خب اگر که دوستان تا اینجا سوالی دارند که بنده در خدمتشون هستم اگر نه بریم سراغ خواندن متنی که خدمت دوستان عزیز ارسال کرده ام دوستان سوال خاصی دارید؟

خب اولین قصیده از ناصر خسرو را می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای هفت مدبر که بر این پرده سرائید

تا چند چو رفتید دگر باره برآئید؟

خوب است به دیدار شما عالم ازیرا

حوران نکو طلعت پیروزه قبائید

سوی حکما قدر شما سخت بزرگ است

زیرا که به حکمت سبب بودِش مائید

از ما به شما شادتر از خلق که باشد؟

چون بودش ما را سبب و مایه شمائید

پر نور و صُور شد ز شما خاک ازیرا

مایهٔ صور و زایشی و کانِ ضیائید

مر صورت پر حکمت ما را که پدید است

بر چرخ قلم‌های حکیم ‌الحکمائید

عیب است یکی آنکه نگردیم همی ما

باقی چو شما، گرچه شما اصل بقائید

پاینده کجا گردد چیزی که نپاید؟

این حکم شناسید شما گر عُقلائید

آینده ز ما هرگز پاینده نگردد

هرگه که شما می‌چو برآئید نپائید

این جزء پیشین می که علامت مضارع اخباری هست هم علامت مضارع استمراری داریم هم مضارع اخباری اینجا مربوط هست به فعل نپایید است چو بر آئید می نپایید نمی پائید برای همیشه باقی نمی مانید 

گه‌مان بفزائید و گهی باز بکاهید

بر خویشتن خویش همی کار فَزائید

آید به دل من که شما هیچ همانا

زان می نفزائید که تا هیچ نسائید

زیرا که نزاده‌است شما را کَس و هموار

بر خاک همی زادهٔ زاینده بزائید

خیلی جالب هست زاده زاینده زاده اسم مفعول هست یا صفت مفعولی در دستور زبان فارسی زاینده صفت فاعلی زاده زاینده را شما بوجود می آورید یعنی کسیکه زاده هست ضمن اینکه زاده هست خودش هم فرزند می آورد زاینده است شامل موجودات انسانها

آن را که نزادند مرو را و نزاید

زی مرد خردمند شما راست گوائید

ای شعرفروشان خراسان بشناسید

این ژرف سخن‌های مرا گر شُعرائید

میدونید که دوستان ساختار قصیده دیگه اطلاع دارید اولین بیت قصیده را اصطلاحا بهش میگن مطلع محل طلوع،شروع،اولین بیت قصیده مطلع است ابیاتی که جزء ابیات آغازین قصیده هست و شاعر یا طبیعت را توصیف میکند یا از زمان جوانی خودش سخن می گوید یا از شراب سخن می گوید یا از معشوقه گان سخن می گوید و اینجا ناصر خسرو در مورد هفت مدبر که حالا در موردش توضیح میدم آباء علوه یا پدران آسمانی داره سخن میگه و در مورد آسمان و ستارگان داره بحث میکنه این ابیات ابیات آغازین قصیده را اصطلاحا بهش میگن تغزل یا تشبیب و یا نصیب بعد از تغزل شاعر بیتی را میاره که قسمت تغزل قصیده را رها میکنه و شروع میکنه معمولا در قصیده به مدح و ستایش ممدوح خودش که ممدوح حالا میتونه پادشاه باشه یا وزیر باشه نویسنده باشه یا هر کسی چون افرادی مثل عنصری یا خدمتتون که عرض شود رودکی سمرقندی منوچهری دامغانی کسایی مروی و سایرینی که قصیده پرداز هستند شعرهاشون را وقتی بررسی می کنید می بینید این ویژگی را داره که اول تغزل قصیده را میارن بعد روی می آورن به متن ممدوح اون بیتی را که شاعر روی میاره به متن ممدوح در قصیده اصطلاحا بهش میگن تخلص یا گریز که اطلاع هم دارید تخلص در قصیده با تخلص در غزل کاملا متفاوت هست در غزل شاعر نام شاعری خودش را میاره معمولا در بیت پایانی یا یک یا دو بیت مانده به پایان اما در قصیده قسمت آغازین را شاعر رها میکند گریز میزند این قسمت را روی میاره به قسمت ممدوح ناصر خسرو بویژه در دوره دوم زندگیش که برمیگرده به چهل و دو سالگی به بعد بر اساس اون خوابی که قطعا اطلاع دارید دید و متحول شد اون پیرمرد نورانی را در عالم خواب دید و پیرمرد بهش گفت که تا چه زمانی باید گرفتار این شراب و می گستری بشی گفت که من برای اینکه ناراحتی ام تمام بشه روی آوردم به شراب گفت اگه میخوای ناراحتی ات تمام بشه روی کرد به سمت خانه خدا گفت به این سمت برو که نتیجه در واقع اون خواب هم این بود که ناصر خسرو با دولت غزنوی تسویه حساب کرد و پیاده راهی سفر خانه خدا شد که این سفر هم هفت سال طول کشید نتیجه اون سفر علاوه بر اینکه دستاوردهای فراوانی بهش رسید نوشتن کتاب سفرنامه ناصر خسرو بود که حاصل مشاهدات هفت ساله ناصر خسرو در سفر به خانه خداوند بود خب از این دوره به بعد که در واقع دوره دوم زندگیش آغاز میشه دیگه ناصر خسرو شاعری است که پادشاه را دیگه مدح و ستایش نمیکنه اول اینکه به شعر فروشان میتازد الان توی قصیده دقت کرده باشید (ای شهر فروشان خراسان بشناسید، این ژرف سخن‌های مرا گر شُعرائید) اول به اینکه شاعرانی که انگار شعر خود را میفروشند مدح و ستایش میکنند در مقابل پاداش می گیرند به این افراد میتازد مثل عنصری که اطلاع دارید دیگه در دربار سلطان محمود غزنوی پادشاه شاعران بود ملک الشعرای در واقع سلطان محمود غزنوی بود و اینقدر پاداش بهش داده بودند که ظروف آشپزخانه اش از جنس طلا میشه و از نویسندگان هست صاحب کتاب نظامی عروضی مینویسه در مورد همین عنصری: شنیدم که از نقره زد دیگ دان ز زر ساخت آلات خوان عنصری شنیدم که دیگ عنصری از جنس نقره بود ز زر ساخت آلات خوان عنصری و ابزار آلات سر سفره عنصری از طلا بود قاشق و چنگال و غیره و ذلک و اینها و اینقدر پاداش به عنصری داده شده بود که ایشان بنیانگذار قصیده خاص در ادبیات فارسی شد بنام قصیده مقتضب قصیده است که تغزل نداره در واقع از همون ابتدا شروع میکنه به مدح ممدوح بدلیل اینکه اینقدر پاداش بهش داده بودند که شاد بود و اینها و در این همه  نعمت و پول و غیره و ذلک در واقع غوطه میخورد و از طرفی شعر هم ایشون در خدمت پول گرفته بود برای رسیدن به ثروت و پول و غیره و ذلک به همین دلیل بنیان گذار این نوع قصیده میشه که از نویسندگان هست که می فرماید سر آغاز انحطاط در شعر فارسی همین قصیده های مقتضب عنصری هست به هر حال توی تنه اصلی قصیده که بعد از بیت گریز هست شعرا روی میارن به ستایش ممدوح و پاداش هم میگرفتند ناصر خسرو در دوره دوم زندگیش دیگه پادشاهی را ستایش نمیکنه بلکه حمله میکنه به پادشاهان به گونه ای قصاید ناصر خسرو بیشتر قصاید انتقادی هست و همین قصیده که شما همین الان گوش دادید دقت کرده بودید بعد از اینکه تغزل این قصیده که مربوط به هفت مدبر آباء علوی و ستارگان آسمانی داره در موردش سخن میگه بعد یکدفعه تغزل این قصیده میشه: ای شهر فروشان خراسان بشناسید، این ژرف سخن‌های مرا گر شُعرائید ای شاعران خراسانی که شعر خودتون را می فروشید در مقابلش پاداش می گیرید اگر شاعر واقعی هستید به این سخنان ژرف گوش بدید پس قصاید ناصر خسرو بیشتر قصاید انتقادی هست خب بعد از تنه اصلی قصیده ناصر خسرو پس بیشتر مسائل انتقادی هست اما ساختار خود قصیده تنه اصلی اش مدح و ستایش بود تا ابیات پایانی قصیده که اصطلاحا بهش گفته میشد شریطه و دعا به اینصورت بود که شاعر شرط میگذاشت مفهوم شرط هایی که بیان میشد تا زمانیکه خورشید نور افشانی میکند تا زمانیکه خدا خدایی میکند تا زمانیکه نور مهتاب می تابد تا زمانیکه جهان وجود دارد و کلا یعنی تا پایان زندگی بعد دعا میکرد به جان ممدوح الهی شما زنده بمانید این ابیات را میگفتند ابیات شریطه و دعا و آخرین بیت قصیده هم که اصطلاحا بهش میگفتند مقطع دیگه تمام میشد حالا در قصاید ناصر خسرو اون تنه اصلی قصیده دیگه بجای مدح و ستایش ناصر خسرو روی میاره به قصاید انتقادی خب ادامه اش را می خونم خدمتتون می فرماید...

ای شعرفروشان خراسان بشناسید

این ژرف سخن‌های مرا گر شُعرائید

بر حکمت میری زچه یابید چو از حرص

فتنهٔ غزل و عاشق مدح امرائید؟

یکتا نشود حکمت مرطبع شما را

تا از طمع مال شما پشت دوتائید

آب ار بشودتان به طمع باک ندارید

مانند ستوران سپسِ آب و گیائید

دل‌تان خوش گردد به دروغی که بگوئید

ای بیهده‌گویان که شما از فُضلائید

گر راست بخواهید چو امروز فقیهان

تزویر گرانند شما اهل ریائید

هم به فقها تاخته هم به شعرا

ای امت بدبخت بر این زرق‌فروشان

جز کز خری و جهل چنین فتنه چرائید؟

خواهم که بدانم که مر این بی‌خردان را

طاعت به‌چه معنی و ز بهر چه نمائید

زین بیش شما را سوی من نیست خطائی

هرچند شما بی خطران اهل خطائید

چون حکم فقیهان نبود جز که به رشوت

بی‌رشوت هریک ز شما خود فقهائید

این ظلم به دستوری از بهر چه باید

چون مال ز یکدیگر بس خود بربائید؟

از حکم الهی به چنین فعل بد ایشان

اندر خور حدّند و شما اهل قفائید

ای حیلت‌سازان جهلای علما نام

کز حیله مر ابلیس لعین را وزرائید

چون خصم سر کیسهٔ رشوت بگشاید

در وقت شما بند شریعت بگشائید

هرگز نکنید و ندهید از حسد و مکر

نه آنچه بگوئید و نه هرچ آن بنمائید

اندر طلب حکم و قضا بر در سلطان

مانند عصا مانده شب و روز به پائید

ایزد چو قضای بد بر خلق ببارد

آنگاه شما یکسره درخورد قضائید

با جهل شما در خور نعلید به سر بر

نه درخور نعلی که بپوشید و بیائید

فوج علما فرقت اولاد رسولند

و امروز شما دشمن و ضد علمائید

میراث رسول است به فرزندش ازو علم

زین قول که او گفت شما جمله کجائید؟

فرزند رسول است خداوند حکیمان

امروز شما بی‌خردان و ضعفائید

میمون چو همای است بر افلاک و شما باز

چون جغد به ویرانه در اعدای همائید

پر نور و دل افروز عطائی است ولیکن

ما را، نه شما را، که نه در خورد عطائید

زیرا که روا نیست اگر گویم کایزد

آن داد شما را که مر آن را نه سزائید

گر روی بتابم ز شما شاید زیراک

بی‌روی ستمگاره و با روی و ریائید

فقه است مر آن بیهده را سوی شما نام

کان را همی از جهل شب و روز بخائید

گوئید که بدها همه برخواست خدای است

ت اینجا دوستان، زاید وصف است خوانده نمیشه

جز کفر نگوئید چو اعدای خدائید

ابلیس رها یابد از اغلال گر ایدونک

در حشر شما ز آتش سوزنده رهائید

از بهر چه بر من همه همواره به کینید

گر جمله بلائید چرا جمله مرائید؟

گوئید که تو حجت فرزند رسولی

ناصر خسرو زمانیکه بر میگشت با خلفای فاطمی مصر آشنا شد اونها شیعه بودند دیگه مذهب خودش را تغییر داد و از جانب خلفای فاطمی مصر لقب حجت گرفت حجت جزیره خراسان

زین درد همه ساله بِه رنجید و بلائید

فردا به پیمبر به چه شائید که امروز

اینجا به یکی بندهٔ فرزند نشائید

آن را که ببایدش ستودن بنکوهید

وان را که نکوهیدن شاید بستائید

چون حرب شما را به سخن سخت کنم تنگ

هر چند که بسیار ببائید روائید

چون حجت گویم به ترازوی من اندر

گر پنج هزارید پشیزی نگرائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی