درس متون نظم 3 خاقانی و نظامی-جلسه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشندهٔ دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت
به هر در که شد هیچ عزت نیافت
"سعدی"
با سلام خدمت دانشجویان عزیز وقت همگی بخیر باشه،خوش آمدید به کلاس،سلام بر همگی سپاسگزارم از الطاف شما...
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشه و عنقا
حاجت موری به علم غیب بداند
در بن چاهی به زیر صخره صَمّا
جانور از نطفه میکند شکر از نی
برگتر از چوب خشک و چشمه ز خارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانه خرما
از همگان بینیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پیدا
پرتو نور سرادقات جلالش
از عظمت ماورای فکرت دانا
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش
حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا
هر که نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا
بارخدایا مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا
سعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمالات وهم کی رسد آن جا
"غزل 1 سعدی"
در خدمت دوستان هستم برای درس نظم خاقانی و نظامی ، تعداد نظم هایی که در کل دوره ارشد باید بگذرونید،البته نسبت به قبل مقدار زیادی واحدها تغییر پیدا کرده،بر اساس آخرین تغییر و تحولات و تصمیماتی که شورای فرهنگی دروس اتخاذ کرده ، شما خیلی از نظم ها را دیگه نیازی نیست که بگذرونید،اما شاهنامه 2 واحد هست که حالا در ترم های آینده برای خیلی از دوستانی که احیانا واحد را نگذراندند ارائه میشه ،بعد از اون هم نظم مثنوی هست و نظم خاقانی و نظامی و نهایتا نظم سنایی و ناصر خسرو که در همین ترم دایر شده ،قبل از اینکه بریم سراغ این شاعران بزرگ،بعنوان طرح درس برای این درس نظم ،خدمتتون برنامه ای را ارائه میکنم ،آنچه که در نظر داریم ان شاء الله در طول ترم پیاده کنیم به این قرار هست که من خدمتتون عارض میشم،ابتدا نیم نگاهی خواهیم داشت به کل مقوله شعر و سیر شعر فارسی و سبک هایی که بطور متوسط مشهور هستند در نزد سبک شناسان و علی الاصول در ادبیات ما تقسیم بندی هایشان معتبر قلمداد میشه،مثل خراسانی و عراقی و هندی و نظایر اینها،بعد جایگاه این دو شاعر را که در قرن 6 زندگی می کردند بررسی می کنیم و وضعیت شعر و شاعری را در این دوره،بعد هم آثاری را که به هر شکل بعنوان پیشینه کار توسط صاحب نظران تالیف شده،یا احیانا مقاله های مهمی که در این مقوله ها نوشته شده ،یه نیم نگاهی بهش خواهیم داد و بعد میریم سراغ این شاعران بزرگ و مشهور فارسی،واقعیت مطلب آنست که هر کدام از این شاعران یعنی چه خاقانی و چه نظامی،قلمروی بسیار وسیعی دارند و آثار اونها کمّا و کیفا خیلی فرق داره،قابل بحثه و گستره وسیعی را به خودش اختصاص داده،شما مثلا کتاب شناسی خاقانی یا نظامی را که در نظر می گیرید خیلی گسترده هست ، تعداد مقاله هایی که نوشته شده،تعداد کتاب هایی که هست و نوع زاویه دید نویسندگان درباره این شاعران بسیار گسترده است،از نظر کمّی هم که به آثار این دو شاعر نگاه کنیم ،با این حقیقت روبرو میشیم که مقدار اشعاری که سرودند ، حالا در قصیده و در شکل مثنوی و قالب های دیگر خیلی زیاد هستند که پرداختن به آنها حوصله ای زیاد و وقتی وسیع را میخواد،اما در قلمروی آشنایی با این شاعران تنها کاری که میتونیم صورت بدیم عمل به مصداق این بیت مولوی هست که آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید ، خب برای کمتر خواننده ای کمتر دانشجویی، این فرصت در درازنای یک ترم میتونه فراهم بشه که خب در اصل آثار این دو تا شاعر بزرگ را فقط یک تورّق سطحی بکنه ،اما به هر شکل به مصداق مشت نمونه خروار خب بعضی از آثار اونها وقتی معرفی بشن با سبک سرایندگی اونها آشنایی کافی پیدا بکنید ،کلید به دستتون داده میشه و این راه پر پیچ و خم در مقابل شما نمایان خواهد شد،بگونه ای که راحت باشید و بتونید در اون مسیر بخوبی طی طریق کنید...
ان شاء الله
بر اساس این طرحی که گفتم و برای رسیدن به این انگیزه و منظور یعنی آشنایی با اوضاع شعر و شاعری در قرن ششم،در انتهای سبک خراسانی و اوایل عراقی ،همچنین آشنایی با طریقه این دو سخنور بزرگ و نامی،مقدمه ای را باید بررسی کنیم و بر اساس اون مقدمه،وقتی جایگاه شعر و شاعری را در قرن شش تا حدودی تثبیت کردیم میتونیم وارد آثارشون بشیم،از اونجاییکه غالبا نظامی را در دوره کارشناسی بیشتر بهش می پردازند و زبان مانوس تری هم نسبت به خاقانی داره،طبعا درجه شهرتش بیشتره و نوع مطالبی که مطرح ساخته یعنی اون داستان های دلکش و فریبنده عاشقانه و غنایی با اون تشبیهات بکر،استعاره های پیچان و تصویرهای شاعرانه قشنگ همه اینها باعث شده که مخاطبان،کار پردازان و سخنوران بیشتر گرایش پیدا بکنند به سمت و سوی نظامی تا خاقانی،از جهتی معروف و مشهوره شاید شما هم شنیدید که خاقانی به تعبیر رسای آقای دکتر اسلامی استاد بزرگ،مشکل گو ترین شاعر زبان فارسی هست،یعنی در اصل شهرت داره به دشوار گویی،هر چند که در کنار خاقانی اغلب شاعران قرن ششم نیز شعرشون این ویژگی را داره،شاعری داریم بنام ابوالفرج رومی،این ابوالفرج،عرض کنم که و امثال فلکی شروانی و دیگر شاعرانی که بودند مجیرالدین بیلقانی اینها همشون شاعرانی بودند که شعرشون دشواره،ظاهر قضیه نشون میده که در قرن ششم این طریقه سرایش شعر، بعنوان ویژگی عمومی آثار ادبی مطرح بوده،یعنی شاعران تعمدا،به دشواری و صعوبت معنی در شعر علاقه می ورزیدند،این یک قضیه،دوّم اینکه نوع تغییرات سبکی هم مقتضی پرداختن به این شیوه های شاعرانگی بوده، از طرفی وقتی که شاعران بزرگی مثل خاقانی و نظامی را در نظر می گیریم،بدلیل داشتن سطح دانش بالا عرض کنم که شعرشون را عرصه گاه بیان این دانش و اون آموزه های علمی و هنری قرار دادند،به همین دلیل شعرشون هم اولا خیلی غنا داره،با تمامی مبانی فرهنگی،با اسطوره ها ،با آداب و سنن، با تلمیحات،با اعتقادات ،با هرچه که فکر کنید که در فرهنگ غنی ایرانی در مرده ریگ گران شان ایرانی، آمیختگی و پیوند داشته اینها آشنا بودند،به همین دلیل به هنگام سرایش شعر طغیان این دانش در کنار دریافت های ذوقی،یک فورانی پیدا میکنه جوششی داره که سطح شعر را از سطح عادی به عمق میبره غنا و عمق میبخشه به کلام گوینده و این موضوع زمانیکه با ویژگی های سبکی رایج عصر و خیلی از انگیزه های دیگر،مثل لهجه آذری که زبان مادری این دو شاعر بوده، ارتباط پیدا میکنه،یک شبکه شعری تقریبا دشواری را ایجاد میکنه که خب در نظره الاولی در وهله اول زمانیکه شما شعر را دریافت می کنید،احساس می کنید که یک توده فشرده ای از لغت و اصطلاح و ترکیب و صور خیال های آنچنانی و مضامین قامض و پیچیده داره به سمت ذهنتون شلیک میشه،در نظر اول خیلی سخت و بعید هست که دریافت معنایی مستقیم و صریحی داشته باشیم،بویژه از شعر خاقانی،اما وقتی چند بار خوانده بشه با سبک شاعر آشنایی پیدا کنید ،با ذهنیت و باورهای شاعر همسویی پیدا بکنید،کار یه مقدار آسون تر میشه،از طرفی،عامل کهنگی زبان هم همیشه مطرحه،ما خیلی از شاعران رو داریم که شاعران بزرگی هستند مثل سعدی،مثل حافظ،مثل مولوی،مثل نظامی،مثل خاقانی،مثل فردوسی بزرگ،ناصر خسرو و قص الهذا،اینها همه در زمانه خود بزرگند، اما از نظر زمان،بعضی،زبان مانوس تری دارند و به همه عرصه ها و دوره ها تعلق دارند،بعضی بیشتر نحوه زبان شعر پردازی شون در حدّ روزگار خودشون باقی مونده یا حداقل بخشی از اون زمان انتخابی اینگونه بوده،کمتر خواننده امروزی هست که در دریافت شعر سعدی و زبان شعر سعدی دچار مشکل باشه،مگر اینکه لغت،واژه یا اصطلاحی در اون شعر وجود داشته باشه یا یک عنصر تلویحی یا یک پشتوانه فرهنگی که برای خواننده امروز نا آشنا باشه،وقتی شعر سعدی را می خوانید راحتی و روانی آن در این شعر دریافت میشه
آن برگ گُلست یا بناگوش
یا سبزه به گرد چشمهٔ نوش
دست چو منی قیامه باشد
با قامت چون تویی در آغوش
من ماه ندیدهام کلهدار
من سرو ندیدهام قباپوش
وز رفتن و آمدن چه گویم؟
میآرد وجد و میبرد هوش
روزی دهنی به خنده بگشاد
پسته، دهن تو گفت خاموش
خاطر پی زهد و توبه میرفت
عشق آمد و گفت زرق مفروش
مستغرق یادت آنچنانم
که مستی خویش شد فراموش
یاران به نصیحتم چه گویند
بنشین و صبور باش و خاموش
ای خام من اینچنین بر آتش
عیبم مکن ار برآورم جوش
تا جهد بُود به جان بکوشم
وانگه به ضرورت از بن گوش
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم
"ترجیع بند سعدی"
خب کمتر خواننده ای است خواننده امروزی که در دریافت این کلام سعدی در نظر اول مشکل داشته باشه چرا؟ چون زبان معیار ما یعنی اون زبانی که در کتابت،در نوشتار و در گفتار و سخنرانی و صحبت، ازش استفاده می کنیم با زبان سعدی در قرن هفتم چندان فاصله نداره،یعنی شما مثلا زبان شعر ایرج میرزا،شهریار و خیلی از شاعران معاصر و نزدیکتر به زمانه خودمون را وقتی بررسی می کنیم می بینیم که مثل زبان سعدی روان و قابل فهم است یکی از دلایل قابل فهم بودن این شعرها اینست که با زبان معیار یعنی زبانی که الان ما داریم همسویی و انطباق داره ،امّا مثلا وقتی شعر حافظ رو می خونید ،چون نسبت به سعدی یه مقدار تکلّف بیشتری داره ،صنعتگری های بیشتر داره و شاعر برای ایجاد اون وقار و جلالت از یه سبک خاص استفاده میکنه، نسبت به شعر سعدی باز دوباره درجه انحراف از معیارش یه کم بیشتره، در خلق ترکیب ها و بعضا ممکنه واژه ها،ولی باز هم با همه تفاوتی که گفتیم نسبت به کلام سعدی داره ،حافظ هم برای خواننده امروزی قابل دریافت هست چون تفاوت خیلی زیادی با زبان معیار نداره ،آنچه که دریافت اش برای خواننده امروزی مشکله ،چه در شعر حافظ چه در شعر سعدی ،به لحاظ صرف زبان نیست، بخاطر غنای اون شعر و اشتمال اون شعر بر عناصر فرهنگی ، بر آموزه ها و بر مسائلی است که اگر خواننده امروز از اونها آگاهی نداشته باشه روی شعر متوقف میشه ، ولی در شعر خاقانی ،یا شعر بوالفرج رومی ،یا عرض کنم مجیر بیلقانی، یا تمام گروهی که در قرن ششم هستند، به استثنای چند شاعر ،مثل مثلا فرض کنید انوری و جمال الدین عبدالرزاق و چند شاعر دیگر ظهیر فاریابی که نسبت به اون دسته اول زبان مانوس تری دارند، اگر اینها را استثنا بکنیم زبان بقیه یه مقدار پیچش زیادی داره، این ابیات خاقانی (افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی (۵۲۰ قمری در شَروان - ۵۹۵ قمری در تبریز) از جملهٔ بزرگترین قصیدهسرایان تاریخ شعر و ادب فارسی بهشمار میآید. از القاب مهم وی حسان العجم میباشد. آرامگاه او در شهر تبریز است. خاقانی از سخنگویان قویطبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجهٔ اول از قصیدهسرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدهٔ او پدیدار است) را برای روشن شدن مطلب بهش توجه کنید:
صبحدم چون کله بندد آه دود آسای من
چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من
مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته
تا به من راوق کند مژگان می پالای من
این خماهن گون که چون ریم آهنم پالود و سوخت
شد سکاهن پوشش از دود دل دروای من
روی خاک آلود من چون کاه بر دیوار حبس
از رخم کهگل کند اشک زمین اندای من
دست آهنگر مرا در مار ضحاکی کشید
گنج افریدون چه سود اندر دل دانای من
آتشین آب از خُوی خونین برانم تا به کعب
کاسیا سنگی است بر پای زمین پیمان من
جیب من بر صدرهٔ خارا عتابی شد ز اشک
کوه خارا زیر عطف دامن خارای من
قطبوارم بر سر یک نقطه دارد چار میخ
این دو مریخ ذنب فعل زحل سیمای من
بوسه خواهم داد ویحک بند پندآموز را
لاجرم زین بند چنبروار شد بالای من
عِلوی و روحانی و غیبی و قدسی زادهام
کی بود در ملک استطقسات استقصای من
و الی آخر...
"قصیده خاقانی 176 "
خب خواننده امروزی که با زبان معیار فارسی امروز سر و کار داره ،روزمرگی اش با اون میگذره، از اون شعری که خوندیم دفعه اول که هیچی دفعه پنجم هم امکان نداره چیزی دریافت بکنه چرا ؟ چون انحراف معیار این شعر که در قرن ششم با سبک خاصی سروده شده با زبان معیار امروز متفاوت است ،تا اون سبک شکافته نشه ،باز نشه و ویژگی های سبکی ش نمایان نشه ،زبان و طریقه بیان شاعر بازخوانی و بازگردانی نشه، به زبان امروز محال است که بشه به کنهه شعر بشه دست پیدا کرد و نه تنها در باب خاقانی ،نظامی،ناصر خسرو هم همینه،فردوسی هم همینه،بقیه هم همینند،فقط درجه انحراف از معیارشون فرق میکنه،اگر عامل کهنگی زبان را کنار بگذاریم که درباره همه آثار سنتی صدق میکنه خب طبیعیه شعری که در مثلا در قرن هشت سروده شده معیار زبان قرن هشتم با امروز متفاوته ،ششم با امروز متفاوته،زبان رودکی،ابوذراعه معمری،رابعه کعب قضداری،آقاجی،ولوالجی و اینها همه با زبان امروز فاصله داره ،پس راحت قابل دریافت نیست، یک عاملش عامل کهنگی زبان هست ،واژه هایی که من و شما امروز به کار می بریم قطعا در سالهای آینده متروک خواهند شد مثل اینکه مثلا واژه هایی که در مثلا سی سال پیش صحبت می کردیم امروزه خیلی اش از گردونه خارج میشوند یا با ورود مفاهیم جدید خیلی از واژگان می آیند در زبان روزمرگی که آدمهای پنجاه سال پیش از اونها هیچ اطلاعی ندارند، اگه یه آدمی که مثلا فرض کنید در دهه چهل و پنجاه فوت شده الان زنده بشه ،از موبایل و از اینترنت و از مثلا دلیت کردن و از اجکت شدن و از جوین شدن و هزاران چیز دیگه ،چیزی سر در نمیاره ،چرا؟ با اینکه فاصله زمانیش هم زیاد نیست ،دلیلش اینه که زبان معیار در پنجاه سال پیش با زبان معیار امروز با هم فرق میکنه، به علاوه تکنولوژی روز خیلی از مفاهیم را ایجاد کرده و بر مبنای اون تغییرات زبانی ایجاد شده که مثلا در پنجاه سال پیش نبوده ،در حوزه شعر و شاعری هم همین است ،یکی از راههای پی بردن به اسرار و رموز شعر هر دوره ،آشنایی با زبان معیار هر دوره هست ،برای آشنایی با این موضوع یعنی زبان معیار هر دوره ،باید با ویژگی های سبکی هر دوره آشنا بشیم ،تا بتونیم بشناسیم که در مثلا قرن ششم چه واژه هایی رواج داشته اند؟ سنت و فرهنگ قرن ششم چگونه بوده؟ چه بازی هایی بوده؟ چه علومی رایج بودند؟ و این اصطلاحات علمی و رایج، اینها چگونه هستند؟ چگونه بودند؟وقتی اینها را بشناسیم دستیابی به زبان شعر مثلا قرن ششم و شاعران توانایی مثل خاقانی و نظامی برای ما میسر میشه ،حالا بر اساس آنچه که گفتم این امکان فراهم نیست که ما در 2 واحد درسی بتونیم حتی به بیست درصد آثار این دو شاعر بزرگ دست پیدا کنیم ،لذا سنّت من به شخصه در این واحد درسی ،همیشه اینست که، با توجه به اینکه زبان خاقانی دشوارتره و آرمان های این شاعر نیازمند تفحص و بازگویی هست و به قول منتقدین باید شعرش الزاما جرح و تعدیل بشه تا بشه معانی را از بطن اون استخراج بکنیم، ما اساس کار را روی خاقانی میگزاریم و قصاید اون و کلاّ بحث درباره ویژگی های فکری شخصیتی و مسائلی که داره و کار در قلمروی نظامی بزرگ را بیشتر به شکل واگذاری تحقیق انجام میدیم که حالا خدمت دوستان خواهیم گفت، هر چند که آنچه را که تحت عنوان دیدگاه قابل بحثه ،درباره مثلا نظامی هم البته بهش خواهیم پرداخت ،پس آنچه که لازمه در این کلاس تهیه بفرمائید ، بیشتر متنی است در خصوص قصاید خاقانی که اون را تهیه می کنید و حالا خواهیم گفت به چه شکل و مثلا مراجعه به کدام کتاب این مهم برآورده میشه و در خصوص نظامی بزرگ غیر از تفسیر خیلی از ابیاتی از کتاب مخزن الاسرار که حالا با توجه به تعدادی که دوستان دارند ،تعداد ابیات را بینشون تقسیم می کنیم ،نفری یک مقاله خوب هم با انتخاب موضوع خودتون ان شاءالله سعی می کنید بنویسید ارائه کنید ،بعد بصورت پی دی اف برای من بفرستید که اون کار ،سهم نظامی بزرگ از کلاس ما خواهد بود و البته درباره خاقانی هم که همینجور که گفتم مستقیما آثارش را بررسی خواهیم کرد، اما پیشتر از آنکه درباره آثار خاقانی و نظامی و کسانیکه کار کردند توضیحاتی را بدیم بر می گردیم به مسئله سبک های شعر فارسی از ابتدا ،تا برسیم به قرن ششم و اشاره ای داشته باشیم به ویژگی های عمومی و رایجی که در این قرن وجود داشته تا بر اساس اون شناخت، بتونید ذهنیت کافی برای درک شعر خاقانی را داشته باشید، اولین نکته ای که می پردازیم بهش، مسئله خودِ شعر هست، من صحبتم را اینجوری شروع میکنم که اصولا ما آدمها سخنی را که بر زبان میاریم ،این سخن به دو شکل میتونه بیان بشه، در نظر اول ،یکی ممکنه اون سخن مُهمل باشه،یکی ممکنه مستعمل باشه،مهمل باشه مثلا مثل خیلی از اسم صوت ها،خیلی از صداها،خیلی از حرکات ،که بچه هایی که هنوز صحبت نمی کنند بر زبون میارن،از کودکان دیدید ،قهقهه خنده ،گاهی وقت ها گریه،گاهی وقتها به قول امروزی ها مق مقی کردن این صداها اصواتی تولید می کنند که اینها نا مفهومه به اینها میگن مهمل، اما مستعمل وقتی شد یعنی کلام و سخنی که معنی داره ،مثل حرف زدن همه آدمها ،حرف زدن من و شما و دیگران، هر سخن مستعملی که انسان بکار میبره، یا بصورت نظم هست ،یا بصورت نثر ،که قبلا هم در دوره های پیش خواندید، بیشتر من باب تذکر و یادآوری عرض میکنم،نثرها سخنانی هستند به قول شمس قیث و دیگر علماء ،فاقد وزن و قافیه هستند ،حالا اگر مسجّع را هم استثناء کنیم بازم اون وزن و قافیه ای که میگیم هرگز سیّالیت و هرگز شدت و غلظت شعر را نداره کاملا مشخصه ،چون در نثرهای مسجع ،بالاخره خود سجع یک آهنگ خفیفی تولید میکنه، اما بطور کلی نثر به کلامی میگن فاقد وزن و قافیه، این که میگیم وزن که روشنه ،آهنگ و موسیقی کلام هست و قافیه هم که با ملحقاتش حالا ردیف و بالاخره حاجب و حروف قبل و بعد و خیلی از داستان های دیگه اش، اونها هم بعنوان یکی از عناصر اصلی کار هستند ،در مقابل نثر علما نظم را به کار میبردند و خیلی ساده در تعریف نظم می گفتند نظم کلامیست که بر خلاف نثر دارای وزن و قافیه هست...
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
وندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
این سخن منظوم هست ،دارای نظم هست زیرا هم وزن داره و هم قافیه ،در گذشته ها ،خیلی از پژوهشگران بین نظم و شعر هم تفاوتی قائل نبودند، وقتی می گفتند کلام منظوم در حقیقت مقصودشون همون کلام شعری هم بود ،اما خیلی از فرهیختگان سنتی و هوشمند ،متوجه این نکته بودند ولی کم کم از قرن پنج به بعد به این واقعیت رسیدند که ،خیلی از نظم ها هستند که با شعر متفاوتند،خیلی چیزها وزن دارند و قافیه دارند ،ولی وقتی میگیم شعر ، به قول حافظ بزرگ هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست،اینجوری نیست که صرفا هر چیزی که وزن و قافیه داشته باشه الزاما بشه اصطلاح شعر را برش اطلاق کنند ،لذا فرق میگذاشتند بین نظم و بین شعر ،میگفتند اگه نظم با عاطفه و احساس و تخیّل و اندیشه شاعرانه همراه باشه ،البته اون نظم، به شعر تبدیل میشه و اگر این عناصر را نداشته باشه خیر،بنابراین می گفتند ناظم فقط کسیست که نظم میسازه ولی شاعر کسیست که فراتر از نظم ،شعر یک جریانی است خیلی پیچیده ،خیلی حساس و اگر دو عنصر و دو ویژگی خیال و عاطفه را ازش بگیرند دیگه شعر نیست که،خیلی از موزون طبع ها برای سهولت حفظ خیلی از مطالب ،اونها را به شکل نظم در می آورند مثلا ،شما در عربی به کسی اگر بگن حروف علّه عربی را نام ببر،واو هست و الف هست و یاء هست ،حالا مثلا برای کسی یادش نره یک موزون طبعی اومده گفته که حرف علت سه بود ای طلبه واو و یاء و الف منقلبه ،این شعر نیست اما یک نظمه ،یعنی کمک میکنه به بایگانی ذهن برای نگاه داشتن مطلب،همینجور که کلام منظمه وقتی به بایگانی ذهن بروید، بعد هم دریافتش بخاطر منظم بودن راحته،لذا شعر را کلامی میدونستند،شبکه ای میدونستند که حتما باید علاوه بر وزن ،وزن عروضی و قافیه با احساس و با عاطفه و با تخیل و با خیلی از پیوندهای اندیشگانی گره خوردگی داشته باشه،ها؟ اگه اینها را نداشته باشه هیچ فایده ای نداره، یعنی فقط یک نظم بیشتر نخواهد بود ،عرض کردم خیلی از سروده ها هستند اینچنین هستند و خیلی کسانی از بین مردم هستند ،مثل مثلا شاعر نماهایی که خب حالا موزون طبعند ،یعنی میتونن یک کلام موزون و مقفایی ایجاد کنند ،ولی هرگز نمیشه به اونها شاعر گفت ،خلاقیت شعری ،با موزون طبعی ،دو چیز هست ،این مطلبی است که از همون ابتدا باید بهش توجه کنید ،قدیمها برای اینکه ،حالا رفع خستگی هم بشه بین شعر نظم فرق بگذارند، همیشه این مثال را می زدند:
در خراسان خروس مرغ نر است
آب شط العرب همیشه تر است
اینکه در جوی می رود آب است
اینکه در چشم می رود خواب است
بز و شمشیر هر دو در کمرند
در و دروازه مثل یکدگرند
بخدایی که خالق مگس است
نخود آش بهتر از عدس است
"خراسانی"
خب البته شاعر اینها را برای شوخی ساخته بوده، ولی کلاّ خیلی زیرکانه تفاوت نظم را با شعر بیان می کنه، این فقط یه وزنی داره و قافیه ای در بین کلام موج میزنه ،وگرنه این که در جوی میرود آب است ،اینکه در چشم میرود خواب است ،اینکه دیگه نیازی به گفتن نداره، گفت از کرامات شیخ ما اینست شیره را خورد و گفت شیرین است، او کرامات دیگر هم دارد ،دید باران و گفت میبارد،ذکر رابطه های این همانی حالا ممکنه در نثر و داستان نویسی راهی به دهی داشته باشه ،اونم مشروط بر اینکه توصیفی را ایجاد کنه ولی در شعر در اصل بدتر از خودش وجود نداره، لذا وقتی میگیم نظم ،نظم فقط کلامی است که دارای وزن هست و قافیه، این را همیشه توی ذهنتون بسپارید، ولی وقتی میگیم شعر خیلی فراتر از نظم هست، مضاف به اینکه در حوزه ادبیات معاصر داستان شعر در اصل و تعریف شعر با آنچه گذشتگان می گفتند زمین تا آسمون فرق داره ،حالا در خیلی از سروده هایی که حداقل اشتراک غالب دارند و اشتراک خیلی از مضامین و خیلی از مواد تشکیل دهنده دیگه ،با ادبیات سنتی ،چندان مشکلی وجود نداره، اما سروده های نیمایی و سپید و موجنه و شعر تصویری و هانگریت و به شما عرض کنم که هایپه های ژاپنی و طرح ها و خیلی از اشکال دیگه ای که حالا توی حوزه ادبیات معاصر هستند ،اینها دیگه تعریفشون هم نمیتونه با تعریف قدما از شعر سازگار باشه ،که فعلا کاری بهشون نداریم، فقط جهت اطلاع بهش اشاره کردم که ،عرض کنم امروزه مبنای خیلی از صاحبنظران از تعریف شعر، با توجه به این پدیده های جدید ،لزوما نمیتونه با گذشتگان یکسان باشه ،این از شعر و نثری که قدما و نظم تعریف می کردند پس الزاما ،وقتی میگیم شعر ،به اعتقاد گذشتگان و خیلی از آینده گان و خیلی از صاحبنظران کنونی ،به استثنای بسیاری از اشکال ادبیات معاصر، خیلی از شعرها ،حتما علاوه بر وزن و قافیه ،باید به دو عنصر عاطفه و خیال و اندیشه شاعرانگی،شعرحرف میخواد، پیام میخواد، سوژه میخواد ،باید آراسته باشه تا بشه بهش بگیم شعر، برای شعر هم تعاریف خیلی زیادی مطرح شده ،حالا شاید خودتون هم زیاد خوانده باشید ،یا زیاد شنیده باشید و اون سوالی که من میخوام الان مطرح کنم ،مطلبی که میخوام بگم و شما هم بهش فکر کنید، اینه که اصلا شعر چی چی هست؟ بادستپواتری ،کتابهایی که در دنیا تحت این مقوله نوشته شده اند، شعر چیه؟ پوات کدومه؟کوام چی چیه؟پرام چی چیه؟ و و و خیلی از چیزای دیگه در ادبیات غرب و به تبعش در فارسی شعر کدومه؟ شعری چی چیه؟ نثر کدومه؟ اطاعت ادبی کدامند؟ و اینها تقسیمات خیلی زیادی داره ،به نقده میخواهیم ببینیم اصلا شعر چی چی هست آیا تعریف پذیره، نیست؟ از مقوله مسائلی است که فقط حس میشه ،کمتر میشه تعریفش کنی یا نه،اشکال دیگه ای هم داره یه دو سه دقیقه ای را تنفسی میدم ،روی همین مقوله شعر فکر کنید ،تا من بیام در خدمتتون و در این باره صحبت بکنیم...
خب، در خدمت دوستان عزیز هستم ،عرض کردم در خصوص شعر یک کوتاه سخنی میخواستم بحثی کنم که ذهنتون آماده بشه ،واقعیت اینه که صحبت کردن در خصوص مفهوم شعر، شَعَرَ ، احساس کرد و شعر مصدر ثلاثی و بصورت یک اسم مصدر و در فارسی بصورت یک اسم به کار میره در اصل یعنی احساس کلاّ،اما در اصطلاح، تعاریف مختلفی داره،منطقیون یه جوری تعریف می کنن،فلاسفه دیدگاهشون یک جوره،در ادبیات یک جور تعریف میکنن،در کلام یک جور دیگه تعریف میکنن،ارسطو در فن شعر خودش یک جور تعریف کرده و اینقدر دیدگاه وجود داره درباره شعر و شاعری، ژان پولسارت یه جور تعریف میکنه،گوته،شکسپیر،والتر اسکات خیلی هستند و از بین سخندانان هم قدیم و جدید و اینها تا بخوای در اینخصوص دیدگاه وجود داره، اگر به کتاب طلا در مس، نوشته استاد و شاعر عالیقدر،استاد باطنی رجوع بفرمائید ،توی اون کتاب به فصل و موقع از خیلی از تعاریف شعر بحث شده و گفته شده و جمع آوری شده و خیلی از آثار دیگه ،از بین تعاریفی که حالا درباره شعر و شاعری گفته شده ، که واقعا هم تا به امروز سخته ،کمتر کسی تونسته درباره شعر یه تعریفی ارائه بکنه که بر همه انواع شعر دلالت کنه، این تعریف استاد شفیعی کدکنی ،در کتاب موسیقی شعر ،بسیار پذیرفتنی هست که می فرمایند ،شعر ،گره خوردگی تخیل و عاطفه هست، هرگاه که در زبانی موزون و مقفّا تشکل یابد،گره خوردگی تخیّل و عاطفه که روشنه ،عواطف و احساسات انسان وقتی با مخیلات گره بخوره و توی زبان موزون و مقفّا هم شکل بگیره این هم روشنه،برای این تعریف باید چیز دیگه ای هم اضافه بکنیم، بگیم گره خوردگی تخیل و عاطفه و اندیشه ها و پیامهای شاعرانه ،چون خیلی از شعرها حرفهای بزرگی دارند برای گفتن ،شما ممکنه یه وقتی ،خیلی از جمله واره ها را بیان کنید، الزاما معنای خاصی نداشته باشن، اما بگونه ای گره خوردگی وزن و قافیه محسوب میشن ،بعنوان مثال ،متل ها که در ادبیات کودک و نوجوان ،فصل خاصی را هم به خود اختصاص میدن ،وقتی در نظر میگیریم ،هیچ پیام صریح و مشخصی ندارن...
اتل متل توتوله
گاو حسن چه جوره
نه شیر داره نه پستون
گاوش رو بردن هندستون
و الی آخر...
این هیچ روایت خاصی نیست ،بنظر میاد در اصل فاقد معنی صریح و روشنه ولی اینقدر که توی فرهنگ ما و در ادبیات بچه ها جا افتاده ،دلیلش همون گره خوردگی عاطفه و زبان صمیمی و روایی اش هست و تخیلاتی که آسمون ریسمون را توش به هم بافته،ها،ولی خیلی از شعرهایی که ما در فارسی براشون احترام قائل هستیم ،شعرهایی هستند که پیامهای بزرگ دارند، استاد شفیعی حالا با توجه به بدیهی و صریح بودن این مطلب میگه،اشاره ای به اون شیوه اندشکانی نکردند وگرنه خب این هم بخشی از قضیه هست پس اگه قرار باشه مقداری ،بتونیم بطور نسبی چیزی برای شعر بگیم ،میتونیم بگیم شعر کلام موزون و مقفایی هست که با احساسات و عواطف و مخیلات و اندیشه های شاعرانه باید گره بخوره، شبکه ای هنری ایجاد بکنه و روایتی دلنشین را بیان کنه که اون، صورت نهائیش قابل پیش بینی نیست ،برای شعر نمیشه خط کش مشخص کنیم،متر بذاریم و الگو تعیین کنیم، بگیم آقا از فردا ،هر کسی اینجوری شعر گفت ،شعرش بهترینه ،همچین چیزی نیست میدونیم عناصر و مواد تشکیل دهنده شعر چی هستند ،ولی شعر یه جریان هنری غیر منتظره هست و همه زیبائیش هم به همین دلیله ،هر شاعر جدیدی که میاد ،خواننده جدیدی که میاد ،دیدید یه دفعه چه انقلابی به پا میکنه؟ شنوندگان و مخاطبان و قدیمی ها رو ول میکنن میگن بابا اون رو ول کن به به! این چه شاعری است یا خیلی وقت ها از بین شاعران این زمان ،یه نفر یه شعری میگه خب به قول امروزی ها می پوکونه ،خیلی پر تاثیره ،به دل می نشیند، مخاطبان اون رو می پسندند، حتی خیلی وقت ها ،مخاطب چیزی رو می پسنده که ممکنه از نظر فنّی هم چندان توجیه موجّه و معتبری نداشته باشه، لذا اینجا نمیخوام ورود کنم به این مبحث که خیلی گسترده هست ،هرچند دلم میخواد تجربیات خودم رو در همه زمینه ها تقدیمتون کنم ،ولی بطور کلی فرصت و مجال پرداختن به این قضیه اینجا نیست حداقل در درس هایی مثل نقد ادبی و ادبیات معاصر و اینجور چیزهاست، ولی بطور کلی هیچ شعری را ما نمیتونیم متر و خط کش براش بگذاریم یا از قبل تعیین کنیم بگیم اگه شاعر اینجوری میگفت اون شعر حتما خیلی عالیه نه ،مثل اینکه توی موسیقی هم اینگونه هست، یه آهنگ جدید وقتی میاد ،تا وقتی خلق نشده خود خواننده و آهنگساز و شاعر و همه ازش بیخبرن، وقتی جمع شد معانیش بوی بیانش را هم میزنه ،اونوقته که در قلب خوانندگان مینشینه روایت میشه در نتیجه به قلب مستمعین هم نفوذ میکنه ،چون وقتی خواننده باورش کرد قلبی شد شنونده هم این را احساس میکنه، تا وقتی که یه اثر هنری جدیدتری نیمده، هیچ کسی نمیتونه پیش بینی کنه که بگه اگه به اینصورت بخونی و به اینصورت شعر بگی حتما موفق میشیم ،این از، کوتاه سخن درباره شعر...
اما زبانی که ما با شما باهاش صحبت می کنیم امروزه ،چه بهش حرف می زنیم ،چه بهش شعر می سراییم، چه مطلب می نویسیم ،این زبان زبان فارسی دری هست، حتما استحضار دارید، این فارسی دری، آخرین زبان قدیمی بود بعد از فارسی باستان و بعد از اوستایی و بعد از فارسی میانه یا پهلوی که روی کار اومد ،در زمان ساسانیان،اعراب که حمله کردند این فارسی دری تحت تاثیر قرار گرفت ، تغییر و تحولات عمده ای را پشت سر گذاشت،اَشکال و شیوه های مختلفی را به خود دید و نهایتا با خیلی از واژه ها ،تغییرها ،تصرف های زبان های دیگه ،بویژه عربی روبرو شد تا به این شکل امروزی در اومد ،نهایتا زبانی که من و شما باهاش حرف می زنیم زبان فارسی دری هست، ما از زبان فارسی دَری یعنی زبانی که شعر و نثر ادبیات مون را تشکیل میده،تا قبل از قرن سوم هیچی نداریم، اما از قرن سوم به اینطرفه که ،شعر نثر فارسی و دری شروع میشه، با اشکال مختلف خودش ،حالا ،بر اساس سبک های شعر فارسی هم یک نیم نگاهی هم خواهیم داشت ببینیم وضعیت چگونه هست ،به طریقه شعر پردازی ،طریقه بیان معاف از ضمیر هر هنرمندی اصطلاحا میگن سبک ،استایل در زبان های بیگانه بهش میگن سبک ،که در دانش سبک شناسی ،حالا مفصل خوندید ،یا میتونید مطالعه کنید ،سبک به دو دسته تقسیم میشه ما یه سبک شخصی فردی و خصوصی داریم یه سبکی هم داریم سبک عمومی هست یا سبک دوره ای بهش میگن،بعنوان مثال، اگه شما شعر خاقانی و شعر نظامی و فلکی شروانی و ابوالاعلاء گنجه ای و مجیرالدین بیلقانی و جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و انوری و همه اینهایی که توی قرن شش هستند رو بررسی بکنید، می بینید اینها یه سری مشترکاتی دارند که عمومی هست توی همش تکرار میشه ،به اینها میگن سبک عمومی ،سبک های دوره ای ،اما هر شاعری ،در عین تبعیت از ویژگی های عمومی عصر و زمان خود ،یه سری هم شگردها و طریقه های مخصوصی داره که دیگران ندارند و اونها خیلی جالبه ،سعدی و حافظ و مولوی،سه تاشون توی سبک عراقی شعر میگن و خیلی از ویژگی های سبک عراقی هم توی شعراشون هست اما خب سه تا سبک شخصی متفاوت دارند ،سبک مولوی با اون بی اعتنایی به مبانی فنی و صِرف توجه به چه گفتن بجای چگونه گفتن با اون معنویت و عشق طوفنده و زبان انفجاری ،با زبان سهل و ممتنع سعدی، لحن موعظه گر و آرامش کلام سعدی را ،بگذاریم در کنار وقار و جلالت شعر حافظ و اون معنویت خاصی که داره، اینها هر کدومش ،از نظر شخصی یه سبک هستند ،اما قطعا توی آثار سعدی و مولوی و نظامی و همه شاعران دیگری که با اینها هم عصر هستند یه سری مختصات هست که بهش میگن عمومی ،حالا همینجور که استحضار دارید ما در تقسیم سبک شناسی فارسی ،سبک ها رو تقسیم می کنیم به چند دوره ، که معروف ترینشون اینها هستند، سبک اول بهش میگیم سبک خراسانی از قرن 3 شروع میشه تا پایان 6 و اوایل 7 بهش ترکستانی میگن یا خراسانی،دومین سبکمون سبک عراقیه از اول 7 شروع میشه تا پایان 9 و اوایل 10 سومین سبکمون، سبک اصفهانیه ،که بهش هندی هم اطلاق میشه از قرن 10 تا پایان 12 به طول می انجامد و نهایتا از اول قرن 13 تا حدود هفتاد هشتاد سال ،سبک دوره بازگشت ادبی میاد روی کار ،از حدود سالهای اواخر قرن 13 یعنی سال 1280 شمسی ،تا حول و هوش سالهای 1310 شمسی ،یه سبکی میاد روی کار بنام سبک مشروطیت یا ادبیات دوره بیداری و از سال 1300 شمسی تا الان هم سبک دوره معاصر میاد روی کار ،این سبک ها هر کدام برای خود داستانی داردند ،شاعرانی دارند ،اصولی دارند،قواعدی دارند و ویژگی های مخصوص،بررسی اینگونه مسائل به درس سبک شناسی ارتباط داره و اینها را فقط بعنوان مقدمه بحث و جهت یادآوری خدمتتون میگم ،که ببینیم من و شما در اصل کجا قرار گرفتیم و دنبال چه چیز هستیم؟ خب گفتیم اولین سبکمون سبک چیه؟ سبک خراسانی هست که بهش ترکستان هم میگن یا سبک ترکستانی،اولا حتما استحضار دارید که نامگذاری سبک های شعر فارسی ،بیشتر نامگذاری جغرافیایی ،مکانی و دوره ای هست ، ولی مثلا چون گویندگان سبک خراسانی اغلبشون از خراسان بودند به این سبک گفتند خراسانی،گفتیم سبک خراسانی از قرن 3 تا پایان قرن 6 به طول می انجامد ،نظامی و خاقانی هم هر دوتاشون شاعر قرن ششم هستند ،پس علی الاصول کاری به بقیه سبک ها نداریم،اما میخواستم توجهتون را به یک نکته خاص جلب بکنم ،همیشه وقتی یه سبکی میخواد تموم بشه و سبک جدیدی بیاد جاش رو بگیره ،یه سری ویژگی ها هستند ،که از سبک قبلی باقی میمانند و یه سری از ویژگی ها هم هستند از سبک جدید ،که اونها هم تازه میان روی کار،ولی شاعرانی که در انتهای یک سبک خاص واقع میشن و ابتدای یه سبک جدید ،تقریبا شعرشون ،حالت بینابین پیدا میکنه، این سخن را عرض کردم به این منظور که بگم شاعرانی که ما توی قرن ششم داریم، اینها چنین حالتی دارند ،یعنی علاوه بر اینکه شعر اونها با ویژگی ها و مختصات عمومی قرن ششم همخوانی داره، با خیلی از ویژگی های جدید سبک عراقی هم بعضا داره مواجه میشه و از اونها در سطح شعر استفاده میکنه به همین دلیله که می بینیم ،بین شاعران سبک عراقی و بین این شاعران و گویندگان توانای پایان قرن ششم ،خیلی نزدیکی وجود داره ،از نظر زبان و از نظر شیوه های فکری،خب همه ما میدونیم که غزل از قرن چهار و اونم با رودکی و شهید بلخی شروع میشه اما غزلیات ابتدایی خیلی پیشرفته نبودند ،در طول زمان تکامل یافته و بجایی رسیدند ،توی قرن ششم غزل پردازان توانایی مثل خود همین خاقانی که علاوه بر اینکه سلطان قصیده هست ،در غزل و تحول غزل فارسی هم نقش داشته ،مثل انوری مثل جمال الدین عبدالرزاق و مثل ظهیر فاریابی ،مهمتر از همه سنایی و عطار ،اینها همه اومدند و در رواج غزل فارسی کوشیدند ،زحمات این عده هست در پایان قرن ششم که محصولش خداوندان غزل در سبک عراقی و در قرن هفتم و هشتم میشه یعنی سعدی و مولوی و حافظ ،اگه پیشینه غزل اونها رو بررسی کنید میبینید بله خیلی از مختصاتش ،توی شعر قرن ششم وجود داره ،بنابراین این امکان که ما بخوایم همه ویژگی های سبکی شعر قرن ششم را بررسی کنیم وجود نداره ،خودش در دانشی مجزا بنام سبک شناسی بررسی میشه ،همین قدر خدمتتون عرض بکنم که ،یک نیم نگاهی داشته باشید حالا یا با استفاده از سبک شناسی نظم استاد ملک الشعرای بهار،زنده یاد، یا به هر صورت کتابهای نظم سبک شناسی نظم دیگه، مثل مثلا سبک شناسی استاد سیروس شمیسا و راجع به شعر قرن ششم و ویژگی هاش ،یک مطالعه ای داشته باشید، تا این بتونه کمک بکنه برای جلسات آینده که میخوایم شعر خاقانی را تفسیر بکنیم ،مثلا اون آمادگی ذهنی کافی رو داشته باشیم ،همین قدر عرض کنم که توی سبک عراقی هم ما دوباره باز میتونیم یه سبک های کوچک تری داشته باشیم ،یعنی خود سبک خراسانی دوباره در دل خودش یه تقسیمات کوچکتری داره و یه سری مکاتب شعری ریزتر ، در پایان سبک خراسانی فخیلی از شاعران بودند که اینها در منطقه ارّان،آذربایجان و خیلی از ولایاتی که امروزه جزء ایران نیستند و در قدیم بودند زندگی می کردند ،از جمله خود خاقانی و نظامی ،نظامی شهرتش به گنجه ای خیلی معروفه ،میگن نظامی گنجوی یا گنجه ای ،چون از شهر گنجه بوده در آذربایجان غربی ،خاقانی هم در اصل مدار زندگیش بیشتر بر همون اساس بوده ،یعنی در آذربایجان شوروی قدیم ،اونجا متولد شده، زیسته و به هر صورت بعدها که حشر و نشری داشته با ایران در تبریز وقتی که متبتن میشه ،مثلا اونجا از دنیا رفته ،چون آرامگاه خاقانی به هر صورت خوشبختانه امروزه در تبریز هست ،اما مثلا در 520 هجری قمری در شروان متولد شده خود شروان در ولایت ارّان بوده که در جنوب شرقی قفقاز بوده و به هر صورت جزء مناطقی که امروزه جزو ایران نیستند اینها زبون مادری شون معروف بود به لهجه آذری و خیلی از دشواری هایی که در شعرشون وجود داره در آغاز صحبت هم عرض کردم،به غیر از عامل کهنگی زبان و اینکه یه ویژگی سبکی بوده و خیلی از مسائل دیگر،مقداریش هم بر میگرده به اینکه زبون مادری شون فارسی نبوده بلکه آذری بوده ،به همین دلیل گاهی وقتها تحت تاثیر اون لهجه مادری ،ترکیب ها ،موارد، سنت ها یا موضوعاتی رو مطرح می کنند که دریافت اون در شعر خیلی راحت نیست ،پس برای جلسه آینده که می آیید ان شاء الله سعی میکنیم کل ویژگی های سبکی شعر قرن ششم را و سبک خراسانی را بطور کلی در مطالعه بگیریم ،پس کتاب دکتر شمیسا را هم استفاده بکنید هم خوبه ،حالا نخواستید از هر منبع دیگری که استفاده بکنید که معتبر باشه اون خوبه، برای اینکه از وقت استفاده بیشتری بکنیم ،با تفصیل بر جزییات بیشتری این کار را انجام دادیم ،بعنوان نمونه مثلا در سبک شناسی ،شما وقتی یه مطلب را میخواهید بررسی کنید، هم از دیدگاه ادبی برسیش می کنید هم از نظر فکری بررسیش می کنید هم از نظر زبان ،یعنی فردینان دو سوسور که خودش از زبان شناسان و سبک شناسان بزرگ هست ،در مطالعه سبکی آثار ادبی سه مقوله یا سه ویژگی رو متذکر میشه، یکی از اونها مطالعات زبانی هست ،یکیش مطالعات ادبی هست و یکیش هم مطالعات فکری ،حالا اینها یعنی چه؟ وقتی میگیم مطالعات زبانی،اینکه مثلا آیا "می" و "همی" و "در" و "اندر" اینها بجای همدیگه کی بکار میرن؟ توی کدام سبکش؟ یا مثلا وقتی می خواستند فعل مجهول بسازن، آیا از فعل کمکی شدن استفاده می کردند یا از آمدن استفاده می کردند، این توی کدام سبک بوده؟ یا مثلا درصد کاربرد لغات عربی ،توی شعر کدام دوره بیشتر بوده؟ کدامش کمتر بوده؟ اینها را بهش میگن ملاحظات زبانی ،همینجور که از اسمش پیداست ویژگی های زبانی هستند،نوع دیگر ملاحظات، ملاحظه ادبی هست، اینکه مثلا ارزش های فنی و تکنیکی یک شعر در فلان سبک چقدر بوده ،آیا از صور خیال استفاده می کردند یا نه؟ از بین انواع صور خیال،استعاره بیشتر کاربرد داشته؟ یا تشبیه؟ یا مجاز؟ یا کنایه؟ یا انواع دیگه؟ آیا آرایه های شعری توی شعر قرن ششم وجود داشته یا نه ،اینها هم و ارزش های فنی دیگر ،ملاحظات ادبی نامیده میشوند و نهایتا در مقوله بازبینی فکری، ذهنیت ،باورها و عقاید رایج اون سبک را بررسی می کنیم،آیا شاعرانی که توی قرن ششم بودند ،شاعرانی بودند که از بعد از اسلام چون هستند از ویژگی های دینی و آموزه ها و باورها و کتاب خدا و پیغمبر و عناصر عربی حرف میزنند یا نه ،بر خلاف تصور از آموزه های ایران قبل از اسلام صحبت می کنند از اون مطالب صحبت می کنند ،اینها رو سعی می کنیم مورد مطالعه قرار بدیم تا بتونیم وقتی که شعر خاقانی رو میخوایم تفسیر بکنیم به مشکلی بر نخوریم...
برای شروع کار هم ،حالا پیشتر از اینکه من کتابشناسی خاقانی رو مطرح کنم و کسانیکه توی این مقوله کار کردند، اینها رو بخوام توضیح بدم ،هدف ما انتخاب چند قصیده هست که نمودار شیوه اندیشکانی شاعر باشه بالاخره ،پانزده تا بیست قصیده ای که انتخاب می کنیم ،برای تفسیر کلام خاقانی ،اینها باید از دیوان او استخراج بشه ،خیلی کسان مقدم بر ،زنده یاد ضیاء الدین سجادی دست به کار شدند و به هر صورت دیوان خاقانی رو چاپ کردند ،از گذشته های دور ،اما میتونیم بگیم اولین کسیکه در ایران روی دیوان خاقانی خیلی زحمت کشیده و این دیوان رو تصحیح کرده و تبیین نموده،زنده یاد مرحوم ضیاء الدین سجادی هست معمولا یکی از معتبرترین چاپ هایی که وجود داره از خاقانی هنوز اختصاص به استاد ضیاء الدین سجادی داره ،دیوان کامل بدون شرح در بازار موجوده ،بعدها قبل از اینکه این دیوان کلی شکل گرفت ،یه گزیده ای هم تحت عنوان گزیده اشعار خاقانی عرض کنم به بازار اومد ،شامل حدود 30 تا قصیده اما قصیده ها ابیاتشون انتخاب شده بودند ،یعنی کوتاه شده و فشرده بودند ،از اونجائیکه در دوره ارشد بیشتر ما سعی می کنیم برای رسیدن به تمامیت اندیشه شاعران ،به هر صورت کمتر از اون منتخبات و گزیده ها انتخاب بکنیم ،رجحان داره که از دیوان کلی ،قصایدی رو که میخوایم انتخاب کنیم و بخونیم ، حالا ، برای اینکه خریدن اون دیوان و تهیه کردن اون عرض کنم که کتاب ،ممکنه که با دردسر همراه باشه ،حالا هم از جهت یافتن و هم از جهت قیمت گزافی که داره ،آسانترین راهش برای اینکه کارتون یکدست باشه ،کتابی هست تحت عنوان گزیده قصاید خاقانی گزیده و گزارش دکتر نصرالله امامی، تحت عنوان ارمغان صبح ،آقای دکتر امامی که از اساتید بزرگ دانشگاه اهواز هستند و به هر صورت در مقوله خاقانی هم صاحب نظر هستند، این کتاب ارمغان صبح را فراهم آوردند، تحت عنوان گزیده قصاید خاقانی شروانی که اگه جایی حالا توی بازار بود ،دم دستتون بود و احیانا گیر بیاد خوبه ،چون شرح و توضیحی هم برای ابیات در نظر گرفته شده و روایت هایی رو هم از مثلا قصاید منتخبی که حالا توی این گزیده ها آوردند بیان کردند که توضیحات بسیار سودمندی است و به فهم خیلی بهتر قصیده ها و کلام خاقانی میتونه کمک بکنه، اگر نه و نبود کاری بهش نداریم ،آدرس اون قصیده ای که هر جلسه میخوام انتخاب بکنم ،این رو میتونید حالا از هر جایی از دیوان سجادی ،یا از هر ماخذ دیگری تهیه بکنید و عرض کنم متنش رو داشته باشید که وقتی از روی اون میخونیم و تفسیر می کنیم به مشکل خاصی بر نخوریم ،به نقده فعلا اینها رو داشته باشید تا بعد ان شاء الله در فرصت های آینده کتابشناسی خاقانی و اون کسانیکه کار کردند بر روی خاقانی از چشم اندازهای مختلف اینها رو خدمتتون معرفی کنیم و با داشتن اینها بتونیم ان شاء الله اشراف پیدا بکنیم بر شیوه سرایندگی شاعر و مطالب دیگری که داریم...
جلسه آینده ،در ادامه مطالبی که گفتم و ادامه طرح درسی که دادم، این چیزها را راجع به پیشینه و تاریخچه کسانیکه راجع به خاقانی و نظامی کار کردند صحبت خواهیم کرد، اون کاری را که گفتم از کتاب سبک شناسی برای یادآوری حتما انجام بدید و عرض کنم که قصیده ایوان مدائن رو هم چون که از قصائد مشهوره خاقانی هست ،بعنوان شروع ،هر چند که در ترتیب الفبایی قرار نمی گیره اما بهش خواهیم پرداخت، یکی از زیباترین قصائد شاعر هست و بتونه اون قصیده از دیده پرداختن به نکته های هنری که در شعر شاعر موج میزنه رو در شما بیدار بکنه ان شاء الله
خیلی خوب، برای امروز کافی هست ،عرض کنم که ان شاء الله در جلسه دیگه خدمتتون خواهیم بود...
سپاسگزاریم از حوصله ای که به خرج دادید ،ممنون از حضورتون شما هم خسته نباشید،لحظه ها و روزهای خوبی رو آرزو میکنیم ،همراه با تندرستی برای دوستان عزیز
خداوند یار و نگهدارتون
تهیه کننده: روح اله باصری-دانشجوی ترم اول مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی (درس متون نظم 3 خاقانی و نظامی)
استاد مربوطه: دکتر سید محمد عطاء عظیمی
دانشگاه آزاد اسلامی –واحد ارسنجان
روز پنج شنبه مورخ چهاردهم اسفند ماه سال 1399