کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

کارشناسی ارشد رشته زبان و ادب فارسی

روح اله باصری
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد
رشته زبان و ادب فارسی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

نویسندگان

درس سیر آراء و عقایداسلامی-جلسه دوم

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ

تاج سر هستی و بالای همه جا داری

منزلت بخشی و خود منصب بالا داری

همه ی مسئله دانان و فقیهان گفتند

که تو در هر نفست رمز معماّ داری

آرزوی توفیق و سربلندی دارم،برای شما دانشوران و فرهیختگان عزیز،آرزو میکنم بهترین لحظه های زندگی شما با شادکامی و خرّمی سپری شود،ادای احترام می کنیم به مبحث با عظمت نبی مکرم اسلام (ص) که تاج سر هستی است و وجود این انسان آرمانی و انسان کامل،سر دفتر راه کمال و معرفت برای دلدادگان است،در درس سیر آراء و عقائد اسلامی و تاثیر آن در ادبیات فارسی هستیم،من جلسه قبل یک اشاره ای کردم،خدمت دوستان هم عرض کردم،اعلام کردم که،این درس از دروس اختیاری است،ما در ترم های قبل،گلشن راز شبستری را شرح می کردیم،بیان می کردیم و خیلی هم تاثیر گذار بود،منابع اش هم در بازار وجود داشت،اما این سیر آراء و عقائد،هم دامنه وسیعی دارد و هم در یک کتاب،همه آنچه باید گفته بشود نیست و اینکه کتاب مستقل و مجزایی هنوز تالیف نشده است که به روز باشد و در اختیار همگان باشد و اینکه ما بخواهیم شما را هم دچار درد سر بکنیم،در این شرایط کار خوبی نیست و اگر بخواهیم عنوان درس را هم تغییر بدیم،از جهتی برای شما این درس خیلی ضرورت دارد،چون در جلسه قبل اشاره کردیم که،جایگاه ادبیات در بیان پدیده های فرهنگی و اسلامی و دینی تا کجاست؟ و اعلام کردیم بدون آگاهی از مبانی دینی،شاید فهم ادبیات کار عبث و بیهوده ای باشد،وقتی نظامی عروضی بیان میکرد که افراد باید به خواندن قرآن و احادیث توجه داشته باشند،خب! این نکته مهمی است که،انس دیرینی بین ادبیات و معارف اسلامی است و اگر دانشجو در مقطع ارشد و بالاتر نتواند ارتباط بین ادبیات و فرهنگ دینی را بیابد و خود را از معارف دینی غنی کند،برای فهم ادبیات،شاید لذتی که باید از بهترین نظم و نثرهای ادبی هم ببرد،نصیب او نخواهد شد،نمیشود بدون آشنایی با معارف دینی،اسرار حافظ را فهمید،نمیشود زبان مولانا را فهمید،نمیشود زبان نمادین شیخ شبستری در گلشن راز رو فهمید،نمیشود سراغ ثنایی رفت،نمیشود سراغ حتی خاقانی رفت که کمتر از معارف دینی سخن گفته است،خب،جلسه قبل اشاره کردیم که،شاعران و نویسندگان برای افتخار یافتن به سمت قداست دینی رفتند،نزدیک به ششصد و چند آیه،فقط در مثنوی مولوی مورد نقد و بررسی عارفانه قرار گرفته است،صدها حدیث،فقط در مثنوی مولوی مورد بررسی قرار گرفته،شما اگر به احادیث مثنوی مراجعه بفرمایید،کتابی است از مرحوم فروتن فر،اگر به آیات مثنوی مراجعه بفرمایید،با دیدن این دو کتاب بخوبی واقف می شوید که عمق ارتباط ادبیات و معارف دینی تا کجاست؟ اون جلسه اشاره کردیم که،عده ای اصلا ادبیات فارسی را ادبیات دین نامیده اند،بنابراین با همه کمبودهایی که در منابع علمی و مدون وجود دارد،حیف است که شما،بعضی از مطالبی که در این درس براتون در نظر گرفته شده را،ما بخواهیم ما بخواهیم جایش را به مطلب دیگری بدهیم و از این اندیشه شما محروم بمانید.خب! در این درس سر فصل هاش مشخصه،یکی از چیزهایی که شما باید بر اون واقف شوید،ارتباط دین و ادبیات هست که اصلا اینها با هم چه ارتباطی دارند؟ آیا دین یک گوهر مستقلی است و ادبیات هم یک گوهر مستقلی است؟ خب! به یقین این هست که دین یک گوهر جدایی است و ادبیات هم یک مروارید جدا،اما گاهی،اگر مرواریدها کنار هم قرار بگیرند،گردنبند زیبا و با عظمتی را می سازند...

مولوی میگه:

عقل با عقل دگر دو تا شود

نور افزون گشت و ره پیدا شود

وقتی دو تا عاقل،دو تا عقل،دو تا اندیشه،کنار هم قرار بگیرد،خب! انسان زودتر به هدف میرسد،پس اگر مروارید دین و مروارید ادبیات در کنار هم قرار بگیرند،یک گردنبند معرفتی می سازند،یک ابزار معرفتی می سازند،که این ابزار معرفتی از چند جهت قابل توجه است،جهت اول تاثیر گذاری،جهت دوم غنای مفاهیم،جهت سوم وسعت موضوع،بنابراین ادبیات هم با دین،هم با عرفان،هم با کلام،هم با فلسفه،با سایر علوم ارتباط طولی دارد،ارتباط ادبیات با سایر علوم،موجب شده است که،زبان ادبیات بیاید در کنار علوم دیگر برای بازتاب و تجلی آرمانی و تاثیر گذار،ادبیات زبان رسا و تاثیرگذاری برای دین هست،اگر نبود گنجینه اسرار عمان سامانی،خب! حماسه عاشورا به این زیبایی تجلی پیدا نمی کرد،اگر نبود خاوران نامه ابن خوسفی،عظمت امیرالمومنین،به این زیبایی تجلی پیدا نمی کرد،اگر نبود زبان شهریار،زبان مولوی،زبان حافظ،بخشی از معارف دین حداقل می توانیم بگوییم به این زیبایی تجلّی پیدا نمی کرد...

با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان

یک بیت از حافظ ببینید همه عاشورا را نشون میده...

در زلف چون کمندش ایدل مپیچ کآنجا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

ببینید چقدر تاثیر داره،زبان شعر،در انتقال عاشورا،در انتقال معارف دین،ادبیات زبان عاطفی و تعقلی همه عصرها و همه نسل هاست،یعنی کسی نمیتواند از گذشته خودش بی خبر باشد،از حال خودش بی خبر باشد،زبان ادبیات است که انسان را از فرهنگ خود آگاه میکند،ادبیات،عالی ترین ابزار برای انتقال اندیشه هاست،حتی اگر اندیشه ضعیف باشد،با زبان شعر،با زبان نثر،با زبان ادبیات،ارزش پیدا میکند،همه شما کمابیش اهل شعر و ادب هستید،گاهی می بینید که یک پیامی،تاثیر گذار نیست،امّا همین که بر دوش واژه های شاعرانه و با موسیقی شاعرانه بیان میشود یک ارزش دیگری پیدا میکند،زبان ادبیات برخاسته از کنایه،استعاره،رمز،نماد،یک وسعت خاصی به انتقال مفاهیم داده است،یعنی با ادبیات،میتوان رنگ و بوی مورد نظری برای مفهوم در نظر گرفت،ادبیات رنگ آمیزی میکند،تاثیر گذاری میکند،شعر و نثر،دو عنصر مهم در بیان اندیشه هستند و همین باعث شده که حتی فیلسوف بیاد با زبان شعر حرفش رو بزنه،شما منظومه حاج ملاّ هادی سبزواری رو ببینید،یک منظومه فلسفی است،اما وقتی این اندیشه های فلسفی با شعر بیان شده،تاثیر بیشتری گذاشته،الفیه ابن مالک،خب! یک مجموعه از صرف و نحو هست،با زبان شعر بیان شده:

و ما بتا و ألف قد جمعا یکسر فی الجر و فی النصب معا

ببینید چجوری داره این قاعده نحوی رو،بیان میکنه؟

نصاب الصبیان ابونصر فراهی،یک منظومه عمومی است،اطلاع رسانی عمومی میکنه،با زبان شعر که:

ز محرم چو گذشتی بودت ماه صفر

دو ربیع و دو جمادی ز پی یکدیگر

پس زبان شعر زبان همه افراد هست،نزار قبانی شاعر معروف عرب،گفته است که شعر،کبریتی است در بیشه زاران زندگی،یک کبریت هکتارها مزرعه را ظرف چند دقیقه به آتش می کشد،یک شعر گاهی وجود افراد را،به آتش می کشد،تغییر میدهد،متحول میکند،دگرگون میکند،اصلا با ادبیات گستردگی جلوه های سخن بیشتر میشود،یک نفر با زبان عرفان،یک نفر با زبان حماسه،یک نفر با ادبیات غنایی،یک نفر با توصیف حرف میزنه،یه پیام،یه پیام با جلوه های مختلف بیان میشود و نقش هرمونیتیکی زبان،باعث شده است که معارف،رنگ و بوی مختلفی پیدا کند،ادبیات،علم تاویل متون هست،شعر علم تاویل متن هست،شاید هیچ زبانی تاثیر گذارتر از زبان شعر نیست...

با این نمونه ای که از مولوی و از حافظ عرض کردم،شما بخوبی باید متوجه شده باشید که در این درس،چه کاری میخواهد صورت بگیرد؟ شعر عالی ترین گوهر،برای بیان اندیشه است،بهترین اندیشه ها،گاهی وقتی بر دوش شعر سوار میشوند تاثیر بسزایی دارند،با اینکه خب! من خودم علاقمند هستم به این مبانی،به این کارها و سالها هم شاید ذهن خودم اندیشه خودم با این مطالب،بالاخره حرکت کرده،از شما هم این تقاضا را دارم که این حرف بنده را جدی بگیرید،که بدون اطلاع از معارف دینی،فهم ادبیات بخوبی میسر نیست...


دوستان مطالب جلسه قبل را بازنویسی کردند،مرتب کردند،برای من ارسال کردند،هر یک از شما میتونید،بحث های هر جلسه را مرتب کنید،بازنویسی کنید و در اختیار یکدیگر قرار بدید،تا ان شاء الله این درس،بتواند به اهداف خودش برسد. بنابراین اگر سیر اندیشه دینی که در ادبیات وجود داره،برای یک ادیب،برای یک دوستدار ادبیات،برای یک انیس با شعر،آشکار نشود،بخوبی فهم ادبیات نصیب افراد نمیشود،به یقین ادیب توانا کسی است که،بهره مند از معارف دینی باشد،ادیب تاثیر گذار و اهل تحلیل و اهل استدلال و اهل نظریه پردازی،کسی است که،با جلوه های دینی آشنا باشد. من عرض کردم حتی در خاقانی،که یک قصیده سرای برجسته است،چندین قصیده داره که فقط توصیف حجّ هست،مبانی حج هست...

کعبه دیرینه عروسی است عجب نی که بر او

زلف پیرانه و خال رخ برنا بینند

"قصیده شماره 81 "

بنابراین در این درس،ما در هر جلسه بررسی می کنیم،اون اندیشه های متکلّمانه و آرایی که،اندیشه هایی که در ادبیات فارسی نمود پیدا کرده است. از صحابه پیامبر اکرم (ص) خب! شعرایی بوده اند که بوسیله شعر،در گسترش اسلام کمک کرده اند،مثل حسان بن ثابت انصاری ،عبداله بن رواحه،همه اینها تلاش کردند که با زبان شعر،از صدر اسلام،معارف دین را منتقل کنند،افرادی مثل فرزدق،مثل دعبل خزاعی،مثل کمیت اسدی،مثل سید اسماعیل حمیری،چقدر اینها،با زبان شعر از حریم اسلام،از حریم اهل بیت و پیامبر دفاع کرده اند؟ پس شعر و شاعری در اسلام و بین مسلمانان و بین شعرا و نویسندگان مسلمان،یک جایگاه بسیار بسیار ویژه و تاثیر گذاری دارد،هرگز،نمیتوان از دنیای شعر فاصله گرفت،هرگز نمیشود از عواطفی که بر دوش شعر هنر نمایی میکند فاصله گرفت،در دنیای اسلام،شعر،جایگاه ویژه ای دارد،عظمت ویژه ای دارد،بنابراین اول نکته ای که ما،باید در اینجا خدمت شما عرض کنیم و شما به اون واقف بشوید اینست که،یک ارتباط ظریف و عمیق و طولی،بین ادبیات و بین معارف دینی وجود داره،بر همین اساس است که،ادبیات با دو بال،نظم و نثر،در خدمت معارف دینی قرار گرفته است و موجب شده است،که معارف دینی زودتر در مستمعین و در علاقمندان تاثیر بگذارد،با این مقدمه ای که عرض شد،خب! همه شما باید بخوبی واقف شده باشید که،وقتی صحبت از سیر آراء و عقائد اسلامی در ادبیات فارسی میشود مسئله بر سر چیست؟ من یک بحثی رو امروز خدمت شما بررسی میکنم،یک نمونه ای رو بررسی میکنم،تا شما بخوبی واقف شوید که چه اتفاقی در این درس میخواهد بیفتد؟ خب! در بین متکلّمین،در بین فیلسوفان،در بین عرفا،در بین ملل و نحل،خب! گاهی تفاوت بر سر اندیشه زیاد هست،اختلاف نظر زیاد هست و هر یک از اونها سعی کرده اند،با زبان خودشون،در انجام رسالتشون،انجام وظیفه بکنند،خب! از بین فرقه ها و نحله های دینی،خب! ببینید تشیّع با چه زبانی سخن می گوید؟ اشاعره،با چه زبانی؟ معتزله،با چه زبانی سخن می گوید؟ من امروز این مثال را برای شما میارم،تا بخوبی متوجه شوید که،اصلا در این درس چه اتفاقی میخواهد بیفتد؟ خب! گاهی بوده کلاس هایی،نفراتی،افرادی که،حتی بعد از یک ترم،هنوز متوجه نشده که،هدف این درس چیه؟ پیام این درس چیه؟ و چه اتفاقی میخواد بیفته؟ پس ما باید در این درس اول باید متوجه هدف بشیم،میخواد چه اتفاقی بیفته؟ یکی از بحث هایی که در اسلام وجود داره و بین فقها و متکلّمین،اختلاف نظر هست،بحث مساوات هست،خب! شما در خود اسلام ببینید،عده ای بر این باورند که،بین آدمیان هیچ تفاوتی نیست...

إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَ أُنثىٰ وَ جَعَلناکُم شُعوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا ،انَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم (آیه 13 سوره مبارکه حجرات)

هیچ تفاوتی نیست،اما عده ای هم بر این باورند که،همگان به یک صورت نیستند،یک تفاوت هایی وجود داره و همین مسئله نابرابری آدمیان،مورد توجه فیلسوفان و متکلمان اسلامی هم قرار گرفته،الان شما ببینید معتزله بعنوان یک دیدگاه متکلمانه،چه نظری داره؟ خب! معتزله معتقدند که انسان ها فطرتا،برابر آفریده شده اند،هیچ تفاوتی از جهت ماهوی نیست،از جهت رنگ و شکل و اینها هست،ولی از جهت ماهوی نیست،از یه جهت که همه انسانند و همه بنده خدا هستند و اگر در طول زندگی فردی از دیگری جلو افتاده،یا عقب افتاده،این مربوط به اوضاع اجتماعی هست،مربوط به شرایط روز هست و اگر این شرایط و این مناسبت ها تغییر کند،این اختلاف و برتری و کمتری از بین می رود،خب! این دیدگاه معتزله هست،حالا ببینید اشاعره در مقابل اینها چه می گفتند؟ اشاعره معتقدند که،انسان ها اساسا با هم فرق دارند،هم در جسم،هم در عقل و شرایط اجتماعی و تعلیم و تربیت،هر چند که تغییراتی در انسان بوجود می آورد،اما سرشت و نهاد متفاوت هیچ انسانی،اشاعره می گوید،یکسره عوض نمیشه،زیرا این اختلاف،اینها بر این باورند که در اصل آفرینش هست و این اختلاف همچنان پایدار خواهد ماند. حالا شما ببینید مولوی در فقه،حنفی است و در کلام اشعری است،خوب دقت کنید،مولوی در فقه،حنفی است و در کلام اشعری است،حالا درس ما هم چیه؟ سیر آراء و عقائد اسلامی و تاثیرش در ادبیات،حالا مولوی یک اشعری است،ببینید،بحث مساواتی که اشاعره دارند مطرح می کنند،مولوی چجوری تحت تاثیر قرار گرفته؟

آن تفاوت هست در عقل بشر

که میان شاهدان اندر صُوَر

اختلاف عقل ها در اصل بود

بر وفاق سنّیان باید شنود

بر خلاف قول اهل اعتزال (بر خلاف معتزله که معتقد بودند هیچ تفاوتی نیست)

که عقول از اصل دارند اعتدال

تجربه ،تعلیم ،بیش و کم کند

تا یکی را از یکی اعلم کند

با گذشت روزگاران،با یادگیری،با تجربه،یکی از دیگری داناتر میشه ،بهتر میشه

باطل است این زان که عقل کودکی

که ندارد تجربه در مَسلکی

بگذرد زَ اندیشه مردان کار (میگه باطل هست که عقل یک کودک،مثل عقل یک بزرگی باشد)

عاجز آید کارشان در اضطرار

بر دمید اندیشه ای زان طفل خرد

پیر با صد تجربه، بویی نبرد

خود فزون آن به که آن،از فطرت است

تا ز افزونی ،که جحد و فکرت است

با این مثال شما ببینید ما دنبال چی هستیم؟ که دیدگاه اشاعره درباره مساوات،خب! وارد ادبیات شده و تاثیر گذاشته،همگی،این اشعار مولوی رو شنیدید که:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

هر دو صورت گر به هم ماند رواست

آب تلخ و آب شیرین را صفاست

بحر تلخ و بحر شیرین در جهان

در میانشان برزخ لا یبغیان

هر دو گون زنبور خوردند از محل

لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب

زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب

هر دو نی خوردند از یک آب‌خور

این یکی خالی و آن پر از شکر

صد هزاران این چنین اشباه بین

فرقشان هفتاد ساله راه بین

حالا همین اندیشه را ببینید ،در حافظ هم وجود داره...

گر جان بنهد،سنگ سیه،لعل نگردد

با طینت اصلی،چه کند؟ بد گهر افتاد

پس اَشاعره در اینجا بر خلاف معتزله،خب،درباره مساوات،که معتزله معتقد بودند،آدمیان یکسان آفریده شده اند،اما اشاعره معتقدند که انسان ها،از لحاظ جسمی و عقلی متفاوت آفریده شده اند،خب! این اندیشه آمده در ادبیات،ورود پیدا کرده و فردی مثل حافظ،فردی مثل مولوی،تحت تاثیر این سخن،خب سخنانی و اندیشه هایی را بیان کرده اند،پس ما در این درس میخواهیم،اندیشه متکلمین،فقها،عرفا،فیلسوفان را،از منظری خاص،بررسی کنیم،یعنی وقتی میخواهیم شعری را بخوانیم،شرح کنیم،توضیح بدهیم،با اطلاع بر تاثیری که از علوم اسلامی پذیرفته است،اون را بیان کنیم،خب،مجموعه علوم اسلامی را علما،در سه بخش جای داده اند اول بخش عقائد هست،یعنی اون مسائل و معارفی که باید اونها را شناخت و بدان ها اعتقاد داشت،بهشون ایمان داشت،مثل توحید،مثل صفات خداوند،مثل نبوت عامه،نبوت خاصه و خیلی از مسائل دیگر،حالا در همین بخش اعتقادات،خب! اشاعره نکاتی دارند،معتزله نکاتی دارند،که نکاتشون در اندیشه شاعران راه پیدا کرده،بخش دوم علوم اسلامی،بخش اخلاق هست،یعنی اون مسائل و دستورهایی که درباره چگونه بودن،انسان از نظر صفات روحی و خصلت های معنوی است،رو بررسی می کنیم،مثل عدالت،تقوا،شجاعت،عفت،حکمت،بخش احکام،که مربوط به کار و عمل،که چه کارهایی باید انجام بگیره؟ چه کارهایی نباید انجام بگیره،مثل نماز،روزه،حج،زکات،حالا این علوم،یک متصدی داره هر کدام،متصدی بخش عقائد،علم کلام هست،متصدی بخش اخلاق،علم اخلاق هست،متصدی بخش احکام،علم فقه هست،خب! این طبقه بندی را شهید مطهری زیبا می آورد و بیان کرده،که هر یک از این علوم یک متصدی داره،پس،تعلیمات اسلامی،از جهت موضوع،مفهوم و کارکرد،در این سه زمینه راه پیدا کرده،حالا بیشتر بحث بر سر گفتگوهای کلامی است،خب! متکلمین دنبال این بوده اند که،به صورت عقلی،اون اعتقادات رو،مورد بررسی قرار بدهند، پس علم کلام،بررسی تحلیلی و عالمانه و اثبات گرایانه و نفی گرایانه اعتقادات هست،حالا فرقه های مختلفی وجود داره که،حالا معروف ترین اش،اشاعره و معتزله،که هر یک از اینها آمده اند،پیرامون این مسائل اعتقادی سخن گفته اند،خب! هر یک از این سخن ها در ادبیات یک کارکردی پیدا کرده،یک نمودی پیدا کرده و خیلی هم ادبیات را تحت تاثیر قرار داده،بحث مثلا جبر،بحث اختیار،بحث اینکه،اسماء الهی با صفات الهی،چه جایگاهی دارند؟ بحث اینکه آیا قرآن حادث هست یا قدیم هست؟ خب! اینها آمده بخشی از ادبیات رو تحت تاثیر قرار داده،یعنی میتونیم بگیم،بیشترین تاثیری که ادبیات را هدف خودش قرار داده،همین بحث های کلامی است و از همینجاست که یه پیچیدگی هایی،گاهی در شعر وجود داره،بویژه در شعر،مثلا،یکی از آثار با عظمت ادبی ما که یک اثر نمادین است،گلشن راز شیخ محمود شبستری است،که نزدیک به هزار بیت داره،خب! این یک منظومه معرفتی است،یعنی میشود گفت که گلشن راز،یک فرهنگ نامه رمزی و شاعرانه عارفانه است،حالا تا کسی این سیر اندیشه را نداند،کسی از مبانی دینی و مبانی کلامی معتقد نباشه،اصلا نمیتونه بفهمه که شیخ شبستری درباره تفکر چی گفته؟ نمیتواند مراتب وجود را درک کنه،من یک بیت اش را امروز برای شما،مورد بررسی قرار میدم،شما بخوبی واقف خواهید شد،اولین بیت از منظومه گلشن راز شبستری....

بنام آنکه جان را فکرت آموخت

چراغ دل به نور جان بر افروخت

یعنی شما ببینید،اولین نکته ای که در اینجا،باید دنبالش گشت اینه،که ریشه اینکه شبستری،این کتاب را،اینچنین رمزی و نمادین شروع می کند،چیست؟ نمیگه بنام خدایی که جان را فکرت داد،نمیگه بنام الله که به جان اندیشه آموخت،وقتی می گوید بنام آنکه،میخواد بگه که،ذکر خداوند بالاتر از هر کلامی و هر ذکری و هر سخنی است،خب،ریشه این میاد در کجا؟ در اینکه:

تفکّروا فی آلاء اللّه و لا تفکّروا فی ذات اللّه

میاد در کجا؟

در این کلام امیر المومنین علی (ع):

 لا یُدرِکُهُ بُعدُ الهِمَمِ و لا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ 

که سعدی میگه:

چه شبها نشستم در این سیر، گم

که دهشت گرفت آستینم که قم

پس این نگاه فیلسوفانه شبستری،یه سیر دینی داره،یک سیر اعتقادی داره،وقتی می گوید بنام آنکه جان،خب! این جان،در اندیشه متکلمین،در اندیشه فقها،در اندیشه فیلسوفان،یک جایگاه خاصی داره،سعدی داره:

خبر داری ای استخوانی قفس

که جان تو مرغی است نامش نفس؟

وقتی صحبت از دل داره میکنه،چراغ دل به نور جان بر افروخت،این دل چه جایگاهی داره؟ که حافظ هم اشاره میکنه:

جام جهان نما دل انسان کاملست

مرآت حق نما به حقیقت همین دل است

دل را،عرفا میگویند چی؟ یک جوهر مجرد و ملکوتی...

ان شاء الله ادامه درس در جلسه آینده                                          

موفق باشید

 

تهیه کننده: روح اله باصری-دانشجوی ترم اول مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی (درس سیر آراء و عقایداسلامی و تاثیر آن در ادب‌فارسی)

استاد مربوطه: جناب آقای دکتر کاووس رضایی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان

                                                                                      روز جمعه مورخ بیست و دوم اسفند ماه سال 1399

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی